چه خبرا؟ اگر از احوالات من خواسته باشی بسیار احمق هستی. زیرا با کارهایی که من در زنگ تفریح بر سرت میآوردم خیلی باید نادان باشی که باز هم احوال من را بپرسی. الآن هم اگر معلم نگفته بود هرگز این نامه را برایت نمینوشتم. تازه من این نامه را برای تو پست نخواهم کرد و این نامه فقط جنبهی تشریفاتی دارد. دیگه چه خبرا؟ آیا در کشورهای خارجی هم بچهها مریض روحی هستند و در زنگ تفریح یکدیگر را مسخره میکنند؟ من شنیدهام که بچههای آنجا در زنگ تفریح فقط به استراحت و خوردن تغذیه و دیگر کارهای خستهکننده و احمقانه دست میزنند و هیچ مسخرهکردنی در کار نیست. حتی من شنیدهام بابای مدرسه در آنجا از احترام خاصی برخوردار است. آیا در مدرسهی شما هم بچه ها هنگام ایستادن در صف برای خرید تغذیه، حتی اگر صف خلوت باشد هم یکدیگر را هل میدهند؟ دیروز در صفی که جلوی دکهی زشت بابای مدرسه تشکیل شده بود در حالی که ساندویج کالباس داشت تمام میشد، تشنج شدیدی به وجود آمد و احمد قطع نخاع شد....
ادامه در نشریهٔ الکترونیکی پرونده:
http://parvande.net/index.php?display-magazine&id=12
ادامه در نشریهٔ الکترونیکی پرونده:
http://parvande.net/index.php?display-magazine&id=12
No comments:
Post a Comment