Art of the Day

Empty now

Wednesday, June 30, 2010

شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
گفت: کی " مسقطی این " همه شیرین سخنان
تا کی از "سروریت جنگ حذر خواهد گشت"؟
"بنده گی با من و رحمی به همه صلح دلان؟"
این همه آزادی کانادایی برای من، حاصلش چیزی نیست جز اعتیاد خر به تی تاپ

Monday, June 28, 2010

پرتغال

اجناس کدهای متفاوتی دارند. برای خرید پرتغال کدش را باید بدانی
پرتغال فرق دارد

Monday, June 21, 2010

برای بازجویم

چه بخواهیم قبول کنیم چه نه، رابطه بازجو و متهم از جنسی دیگر است. گفتنش راحت نیست. عوام فکر می کنند این رابطه به علت بد بودن بازجو و خوب بودن متهم و تحت فشار بودن او، یا برعکس یک رابطه غیر انسانی و نامطلوب است. من فکر می کنم چنین نیست. گاها این رابطه، بسته به شعور دو طرف، و احیانا اسمش را بگذارید آزادگی، می تواند بسیار معنوی و عمیق و پدرانه باشد
مثل رابطه خضر و موسی، اصلا مثل حق و بنده
نه چون عنصر زور یا فشار روانی موجود است. اینها بهانه هایی هستند برای بازی. اینها قوانین بازی هستند که دو طرف آن بازجو و متهم اند. آنچه که آن دو را مختارانه به این بازی متعالی یا تعالی دهنده می کشاند، گناه است و نیاز به گذر. انقلابی درونی. برآشوفتن از خود پست تر در فرصتی که نشانه وار برایت مهیا شده است و مومن ات ساخته
حقیقتا ایمان! چه فرقی نیست میان آن از گزند طوفان اقیانوس رها شده و معجزه خاموش تکه الواری بی نشان را دیده، و
آنکه از حوادث روزگار محقرانه به بند بازجویی خشک و از همه جا بی خبر رسیده است. حال زیبایی و پیچیده گی قضیه در تحلیل بازجوست. اینکه او چرا خود را درگیر این نقش می کند، خود حکایتی جالب تر دارد. البت اگر هم ناخواسته باشد در کنه ماجرا فرقی ندارد زیرا به قول کسی که یادم نمی آید، در کمین هر ناآگاهی یک آگاهی خفته است. این جمله ثقیلی است. بعید می دانم کسی آن را آن طور که شاید بخواند

Friday, June 18, 2010

کسی می گفت: پس چرا اکثر بی خدایان در زندگی انسانهای موفقی هستند؟ آیا قبول نداری که از طرف شماها در مورد بی اخلاقی و پوچی و بی معنایی زندگی آنها اغراق شده است؟
گفتم: برای من آنچه اهمیت دارد، این است که بی خدایان در خواب ریچارد داوکینز را می بینند و من ماجرای لیلی و مجنون را. باقی مهم نیست
می دانستم که چرت می گویم! ولی واقعا اگر خوب نگاه کنی موفقیت برای انسان مدرن تنها در روز و کارش تعریف شده است. من ادعا دارم اصلا که آن قسمت مهم تر است. زیرا کمبودهای ما، رویاهای ما و رضایت قلبی ما در آن نهفته است

Thursday, June 10, 2010

مکن به چشم حقارت نگاه بر من مست
که آبروی مسلمان "به می، هدر" نرود
من گدا هوس سرو قامتی دارم
که دست در کمرش " به مختصر" نرود

عادت به خرداد پر حادثه

عجب این که دریافتیم گاهی که گرگ مجذوب تصویر ماه است افتاده بر زلال چشمه، یک سنگریزه، یک کاه می تواند این مغالطه را بر هم زند، ماه را فراری دهد و گرگ را نشان کند چنان که هست. رای ما سنگریزه ای بود که پرتاب شد بر زلال ساکت چشمه ای

این خاصیبت رای و صندوق است، گاه می سازد در خرداد و گاه رسوا می کند، باز در خرداد

Monday, June 7, 2010

بیار باده که دوشم سروش عالم غیب
خبر" داد که عامست " نار غیرت" او"

Sunday, June 6, 2010

Friday, June 4, 2010

چو پرده دار به شمشیر می زند همه را/کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند

الآن ساعت پنج و بیست و چهار دقیقه صبح که اخبار مرقد امام و سالروز وفات آیت الله خمینی رو دیدم، بدون اینکه اونجا باشم فهمیدم که همه چی نقشه بوده. خندیدم
و یاد اولین چیزی که افتادم این بود: و مکروا و مکر الله والله خیر الماکرین
خدا همه ما رو قرین رحمت کنه

پا نوشت: " ... او خود را (علي) خليفه نخست بعد از پيامبر (امام خميني) ناميد، در حالي كه خليفه اول "ابوبكر" بود نه "علي"! برخي مي گويند اشتباهات مكرر ایشان در نماز جمعه ديروز، ناشي از بروز بيماري آلزايمر است. شايد بايد در مورد آلزايمر ايشان جدي تر تأمل كنيم، زيرا آقاي خامنه اي از يك سو آيت الله خميني را با "پيامبر" تشبيه مي كرد تا "قباي علوي" خود را با باقيمانده پارچه آن بدوزد، و همزمان فراموش كرد لحظاتي قبل سپاهيان تحت امر او با هلهله و سوت و كف، اجازه ندادند نوه كسي كه به پيامبر تشبيهش كرده سخن بگويد. شبيه واقعه اي كه در كربلا اتفاق افتاد و سپاهيان عمرسعد و ابن زياد با دستور عمرسعد هلهله كردند و مانع شدند نوه پيامبر سخنراني كند تا صداي حسين بن علي(ع) به مردم كوفه نرسد
مي گويند تاريخ دو بار تكرار مي شود، يك بار تراژدي و بار ديگر كمدي!..." ه
پیش از اینکه به غرب پا بگذارم، خیال می کردم این غربی ها همش در حال فحش دادن آن هم به شکل "اف" دار به هم هستند. امروز در جایی خواندم یکی از همین ها به جوانهای نسل امروز با لحنی کنایه آمیز می گفت: این ها که می بینی جامعه و نسل جدید "اوه خدای من" هستند. خیلی جا خوردم! راست می گوید! نمی دانم این حرفم چقدر شرک است یا کفر اما یادم افتاد گاهی فکر می کردم: ای کاش تنها به همان لعنتی ها و فحش های خواهر و مادر خودشان چنگ می انداختند و خدای من را، خدای ما را نمی آلودند
Oh My God = اوه خدای من

Thursday, June 3, 2010

مصاحبه کیارستمی


مصاحبه کیارستمی با صدای آمریکا حول فیلم جدیدش " کپی برابر اصل" حاوی نکات بسیار جالبی بود، که بالاخره امروز با خوندن این مقاله در سایت مردمک با عنوان "دامن ما و معراج کیارستمی " که او را نقد کرده بود، وسوسه ام کرد تا متن آن را اینجا بنویسم

کیارستمی در پاسخ به سوالی که پرسیده بود : آیا در این کارت نوعی بدبینی به رابطه، که نمونه اش در زندگی خودت به خاطر طلاق اتفاق افتاد، دیده میشه؟
میگه : من اسمش رو واقع بینی میذارم. چرا که تا به اینجا رسیده کار من که بدانم که هیچ چیزی در مورد زن ها نمیدانم. و هیچ تلاشی برای فهم زن جواب نمیده! راه حال نهایی به نظر من، در این است که تو دوست بداری بدون اینکه بفهمی. چیزی که مشکل امروز بین زن و مرد هست،عدم تفاهم بین زن و مرد هست، برای اینکه دنیای مشترکی نیست و دنیای کاملا متفاوتی داریم. شاید علت در اختلافات هورمونی باشه، شاید در مسولیت های اجتمایی. همون طور که میدونی، علایق مردها بیش از اندازه به شغلشونه
خانم مصاحبه کننده ناگهان میپرسه که "خوب زن ها هم همین طور!"
کیارستمی میگه: نه، در انها استثناست. قاعده نیست. اگه دلشون نخواد کار کنن، با افتخار میگن ما یه مدتی میخوایم پامون رو بزاریم سینه دیوار، و زنانگی کنیم! و نمیخوایم کار کنیم. در حالی که مرد وابستگیش به کار مثل نفس کشیدنه، اختیاری نیست. حقوقی برای مردی که بخواد کار نکنه در جهان در نظر گرفته نشده! ولی کار برای زن اختیاریه و این زیباست. و هیچ نوع نگرش عصبی، شرقی یا منفی راجه به زن ندارم. زن حتا برای کار مرد هم انگیزه است. با تو قبول میکنم یا توافق میکنم اگه فکر بکنی که آقایون هم مثل خانوما احساساتشون لطیفه و قابلیت عشق ورزیدن دارن

خانم مصاحبه کننده میپرسه که " زن نقش فیلم برای من در دو جا عجیب بود. یکی اینکه اسم نداشت کاراکتر این زن. دیگه اینکه در جایی خانم پیری بهش میگه که همین قدر خوشحال باش که شوهر داری، بالاخره! این جمله برای من عجیب بود!" س
کیارستمی جواب میده: این جمله برای هر خانومی میتونه عجیب باشه، به خصوص وقتی خودش شوهر داشته باشه
ازدواج برای خانومها امری حیاتی هست. حالا اگه میخوان خانم ها دشمنمون هم بشن اشکالی نداره، دیگه آخر کارمون هست
من این جمله رو با یه خانم روانکاو فرانسوی چک کردم، و به من گفت که هر جمله ای رو میخوای عوض کنی، ان رو عوض نکن
...
ادامه گفتگو در مورد مسایل جزیی دیگه فیلم بود مثل موضع سیاسی او یا اینکه چرا بازیگر های مرد فیلمهایش مثل خودش انقد یخ هستند؟

تنها در مورد نقد نویسنده منتقد این را بگویم از همه بامزه تر به نظرم آنجایی بود که نوشته

ما زنان به چه زبانی باید بگوییم اگر نخواهیم مرد از دامانمان به معراج برود؟ و اگر نخواهیم که نتیجه کار خوب آن‌ها از ما نشئت بگیرد چه باید کنیم؟! س

لینکهای اول و دوم متعلق به این مصاحبه و مصاحبه با جولیت بینوش هست



Wednesday, June 2, 2010

به یاد خرداد خون و فتح - برای شهدای آرمان استقلال و آزادی

******
"گفتم: "ز خانه مان، یارم روانه است
"گفت ام که " اجنبی! ظالم زمانه است
"!گفت ام: " کجاست گنج؟ بر داد ما رسید
"!گفتم که "هیس! دزد، صاحب خزانه است
اعدام می کند تا گریه ای کنم
اما چه خنده دار، قتل جوانه است
اشکی نمی چکم، خشمی نمی وزم
آتش نمی خورم، خاکم که خانه است
خوابت نمی برد ای کودتاچی ام؟
لالایی ات مگر، رنج ترانه است؟
دستان خسته اش، پینه نبسته است
قدری درنگ کن، جانم بهانه است
سرب خدایگان، ممد نبودی و
بر قلب بندگان، تک تک نشانه است
خرداد فتح را، در بند کی کند؟
فتنه نفس زنان؟ این خود نشانه است