Art of the Day

Empty now

Tuesday, December 6, 2011

Monday, November 21, 2011

از یک وبلاگ

بیرون پیرامونی - درون بیرونی - درون درونی فیلم
سیاست و عرف در فیلم - روابط شخصیتها - خواسته های فیلم ساز

Saturday, September 24, 2011

From Twitter


Suddenly the drop of water on her nose dropped and with it my endurance; and without it my cry tore down.

Thursday, August 11, 2011

عمق درون


یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت
دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت
..
پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد، یار
اما مرا به عمق درونم کشید و رفت
..
تا از خیال گنگ رهایی رها شوم
بانگی به گوش خواب سکونم کشید و رفت
..
شاید به پاس حرمت ویرانه های عشق
مرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت
..
تا از حصار حسرت رفتن گذر کنم
رنجی به قدر کوچ کنونم کشید و رفت
..
دیگر اسیر آن من بیگانه نیستم، یار
از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت

Saturday, August 6, 2011

شطرنج - غلامرضا طریقی

همیشه برد خواه تو، همیشه مات خواه من

بچین دوباره می زنیم؛ سفید تو سیاه من

ستاره های مهره و مربعات روز و شب؛

نشسته ام دوباره روبروی قرص ماه، من

پیاده را دو خانه تو و من یکی، نه بیشتر!

همیشه کل راه تو، همیشه نصف راه من!

تمسخر و تکان اسب و اندکی درنگ تو

نگاه و دست بر پیاده و باز هم نگاه من


یکی تو و یکی من و یکی تو و یکی نه من

دوباره روسفید تو، دوباره رو سیاه من

دوباره شاد لذت تن به تن نبرد تو و

دوباره شرمسار ارتکاب این گناه من

تو برده ای و من خوشم که در نبرد زندگی

تو هستی و نمانده ام دمی بدون شاه، من



ناله های شبانه

توی این خونه پوسیدم خدایا!
مگه دیوار این جا در نداره؟
چقدر باید تحمل کرد بی عشق؟
مگه دنیا درو پیگر نداره؟

چشام کم سو شد از بس گریه کردم
نمی دونم کی از این خونه می رم
دارم می سوزمو چشم انتظارم
دارم می میرم و از رو نمی رم
----
ای سر به راه تر! 
ای سر به زیر تر!
ای گوشه گیر تر!

هر لحظه خسته تر
هر لحظه تلخ تر
هر لحظه پیرتر

دنیای من تویی
دنیا ولی می گن
زندون مؤمنه

آخه چه جوری از
خیر تو بگذرم؟
این غیر ممکنه!
----
درست از اولین باری که رفتی
درست از اولین باری که مردم
درست از آخرین برگی که باختی
درست از آخرین دستی که بردم

درست از روز اول رفته بودی
همون روزی که من از دست رفتم
عزیزم! عشق تو بن بست من بود
منم تا آخر بن بست رفتم
----
ای سر به راه تر!
ای سر به زیر تر!
ای گوشه گیر تر!

هر لحظه خسته تر
هر لحظه تلخ تر
هر لحظه پیرتر


دنیای من تویی
دنیا ولی می گن
زندون مؤمنه

آخه چه جوری از
خیر تو بگذرم؟
این غیر ممکنه!

Friday, August 5, 2011

ماجرای من و معشوق

ماجرای من و معشوق کهنه شده است!

Wednesday, June 29, 2011

در این شب یلدا صدای اذان می آید
و من به خواب هایم می اندیشم. کابوس یا رویا؟ یا هیچ یک گناه؟ 
و مگر خوابی به جز تعبیر  گناه می توان دید؟
آری. گناهکاریم پس هستیم. خواب می بینیم پس هستیم. 

Monday, May 30, 2011

همه چیز تموم شد بعد از ۴ سال رابطه. خوب یا بد تموم شد.

به آب دیده بشوییم خرقه ها از می
که موسم ورع و روزگار پرهیز است
مجوی عیش خوش از دور باژگون سپهر
که صاف این سر خم جمله دردی آمیز است

With my teary eyes, I cleanse my robe with wine
Self-restraint and piety is what everyone exhorts
Seek not your joy in the turn of the firmaments
Even my filtered clear red fluid, dregs sports

Thursday, April 21, 2011

Tuesday, April 5, 2011

لحظه دیدار نزدیک است.

Tuesday, February 15, 2011

Monday, February 14, 2011

ولنتاین نداشته

راحله جان،

اینجا نیستی که ببینی و باور کنی که غمت مرا هر روز چه آسان به تحقیر و حسادت وا می دارد که ببینم چگونه دخترکان و پسران همدیگر را در آغوش می کشند و به بوسه می گیرند، کبوترها؛ چگونه سنجابها با دم شان برای هم فال می گیرند و حتی خیابان خوابها هر شب به گرمای دلنشین سرپناه مطلوب می رسند.
نیستی ببینی سوراخ روی قلبم را. خجالت هم می کشم عکسش را برایت بقرستم!
نیستی ببینی که لبانم در سرمای سوزان این خاک که نه هوای فراقت چه می لرزند! چه می لرزند حتی وقتی با چای داغ لب سوز کانادا لب به لب می شوند!
..
نیستی که ببینی که همه اینها را گفتم که بگویمت. بگویمت که من غبطه می خورم به همه اینها.
به دخترکان و پسران و به کبوترها و سنجابها و خیابان خوابها و قلب و لبانم. که همگی آن «دیگری» را دارند.
دارند آن دیگری را تا گرمایش را نیز بچشند.
اگر آن دیگری، احساس است یا درد است یا دود یک سیگار است که راه تاریک گلویم را روشنایی می بخشد.


به مناسبت ولنتاین نداشته مان،
دوستدارت،
تایاز

Saturday, February 12, 2011

ای که بر مه کشی از عنبر سارا چوگان
مضظرب حال "بگردان" من سرگردان را

Monday, January 10, 2011

Power of Vulnerability

وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ
و آنچه كينه [و شائبه‏هاى نفسانى] در سينه‏هاى آنان است بركنيم برادرانه بر تختهايى روبروى يكديگر نشسته‏اند.ء



We Numb; We Perfect; We Certain; We pretend; We Enough ourselves are reasons against our Vulnerability and whole-heartedness.