Art of the Day

Empty now

Friday, September 26, 2008

Nuttin But Strings

Click on the Title!

میزان

راحله نمی دونی چقد... محتاج آغوش ات ام

Thursday, September 25, 2008

I Love You!

Monday, September 22, 2008

ببین اخر

خواهی گفت این چه نوشتنی بود و هست؟
آخر ببین چه خوب و بهتر می نویسن دوستان من که نمی شناسمشان! اگرچه به سبک من ولی بهتر! آخر دماغ برایمان مانده مگر از دوری نوشتن؟ دختر!
ببین! دهنش شیرین کام و دلش گردکان

الف

این روزا دائماً وقتی با مترو به دانشگاه می رم! تو آلبوم آهنگام شب سکوت کویرو گوش می دم و به خاطره کویرمون فکر می کنم! واسم عجیب نبود که تو هم همزمان داشتی به اونا فکر می کردی!چون انگشت نمای مردم بودم و رسوا وقتی قطرات اشک از گونه هام سرازیر می شدن! و عجب نبود که رسواییم ورای مرزها به قلب تو هم رخنه کرده باشه! اون لحظات ناب این آهنگ که رسوای کیهانیو برای آدم به ارمغان میاره! اون جایی که می گه "ماهو دادن به شبهای تار! " یا اون جایی که می گه " تو که بی سرمه چشمون سرمه سایی " یا اون جایی که می گه " گنه خود کرده تاوان از که جویم؟! " آره عزیز! این پست و همه نوشته های من متعلق به توئه! نه چون خواستی که این جا بنویسم و وبلاگمو تازه نگه دارم! چون حرف دیگه ای جزاین الف قامت دوست یاد نداد استادم!
کوتاه اما همینه همش! همه حرفم! موجز و قاطع! به هر زبون هر مناسبت هر شکل
...

poste jadide man dar khaterate fanni ham hast!

Monday, September 15, 2008

تایاز امشب خدا

اشکال نداره! اشک