Art of the Day

Empty now

Monday, December 6, 2010

بسم الله الرحمن الرحیم؛
والنظم والعصیان؛
و التفاحة و الرمان؛
و الحزن و النسیان؛
والشعاعی النور من عینیها تشرقان؛
والعینین عشيقة السلیمان؛
والدمعة والوحدة؛
اکثرکم لا تعقلون انما هذی العشق برعم الایمان؛
و لا ریب فیه؛    

Thursday, November 25, 2010

وصیت نامه ی وحشی بافقی و من


روز مرگم هر که شیون کرد از دور و برم دور کنید
همه را مست و خراب از می انگور کنید
مرد غسال مرا سیر شرابش بدهید
مست مست از همه جا حال خرابش بدهید
بر مزارم مگذارید بیاید واعظ
پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ
جای تلقین به بالای سرم دف بزنید
شاهدی رقص کند جمله شما کف بزنید
روز مرگم وسط سینه من چاک زنید
اندرون دل من یک قلمه تاک زنید
روی قبرم بنویسید وفادار برفت
آن جگرسوخته خسته از این خاک برفت


Monday, November 8, 2010

آزمون خودشناسی تبتی و پاسخهای من

.
اعتقاد ات تبتي ها به شناخت درون بسيار جالب است تا جايي كه اگر كسي زمان تولد خود را بدقت حتي به ساعت و ثانيه بداند تسلسل روح وي را در كالبد ها ي گذشته و آينده تشخيص خواهند داد

اين؛ يكي از آزمونهاي دلاي لاما( از كاهنان برجسته آنهاست ) است براي اين آزمون زمان بگذاريد


ذهن همانند چتر ميماند وقتي خوب كار مي كند كه كاملا باز شود


آزمون خود شناسي



قبل از آغاز آزمون

يك آرزو كنيد

بترتيب به سوالات جواب دهيد

چهار سوال پرسيده خواهد شد. به آرامي پيش برويد و حوصله بخرج دهيد


به هر سوال فقط يك پاسخ بدهيد. اولين چيزي كه به ذهنتان خطور مي كند بهترين است

سوال اول
حيوانات زير را بترتيب دلخواه مرتب كنيد

گاو، پلنگ، گوسفند ، اسب ، خوك

سوال دوم
درمورد هركدام كلمه ايي بنويسيد كه آنرا تشريح كند

سگ ، گربه، موش ، قهوه ، دريا


سوال سوم
درباره كسي فكر كنيد كه برايتان مهم است و شما را مي شناسد.و ميتوانيد او را به رنگي اختصاص دهيد.پاسخ خود را دوبار تكرار نكنيد

هر رنگ را فقط به يك نفر اختصاص دهيد

زرد ، پرتقالي ،قرمز ، سفيد ، سبز

سوال چهارم
يك عدد از صفر تا بیست بنویسید

مطمئن هستيد اين پاسخها صحيح هستند باز هم مرور كنيد تا مطمئن شويد

----------------------------------------------------------------------------


قبل از خواندن جوابها آرزوي خود را تكرار كنيد
پاسخ ها

1

گاو: پيشرواست
پلنگ : غرور و افتخار است
گوسفند : عشق است
*اسب : خانواده است
خوك : پول است

2

توصيف شما از سگ شخصيت شماست: باوفا
توصيف گربه همان توصيف شريك شماست: زن
موش توصيف دشمن شماست: کثیف
قهوه نگاه شما به ميل جنسي است: باکلاس
دريا زندگي شخصي شما را نشان مي دهد: عظیم


3

زرد: كسي كه هرگز فراموش نمي كنيد: امیر میردامادی/امین سالار
نارنجي: كسي كه شما او را دوست واقعي مي دانيد: سهراب
قرمز: كسي كه شما او را واقعا دوست داريد: طه احمدی
سفيد : روح دوم شما: راحله
سبز :كسي كه در لحظات حساس زندگي او را بخاطر خواهيد داشت: راحله



4

0-4 : زندگي شما بتدريج و آراي رشد خواهد كرد
5-9 : زندگي شما برابر علاقه شما رشد خواهد كرد
10-14:شما تا 3 هفته ديگر 5 واقعه غير منتظره خواهيد داشت
به بالا زندگي شما با سرعت بسياري رشد خواهد كرد و آرزوي شما محقق خواهد شد15-20: 19

Saturday, November 6, 2010


Ki gofte kharejia eshgh nemifahman chichie?

Tuesday, October 19, 2010

سیره علوی

آیا آسایش مجاز است؟

وقتی امام علی علیه السلام به شهر انبار وارد شد، مردم شهر از مرکب های خود پیاده شدند و پیشاپیش امام دویدند. امام با عصبانیت فرمود: این چه کاری است که انجام می دهید؟ گفتند: یکی از عادت های ماست که به وسیله آن، حاکمان خود را گرامی می داریم. امام فرمود: وَ اللّه ِ ما یَنْتَفِعُ بِهذا اُمراءُکُمْ وَ إنَّکُمْ لَتَشُقُّونَ عَلی اَنْفُسِکُمْ فی دنیاکُمْ وَ تَشُقُّونَ بِه فی آخِرَتِکُمْ وَ ما اَخْسَر المَشقَّةَ وَراءَهَا العِقابُ وَ اَرْبَح الدَّعَةَ مَعَها الاَمانُ مِنَ النّار.ء

به خدا قسم، امیران شما از این کار چه سودی می برند؟ (سودی نمی برند) شما خودتان را در دنیایتان و آخرتتان به زحمت می اندازید. و چه زیان بار است، زحمتی که به دنبالش عذاب باشد و چه سودمند است، آسایشی که به همراه دوری از آتش باشد.ء

Thursday, September 23, 2010

تز ..
تز ..
تز ..
.. جام جام

Monday, August 23, 2010

شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید / شب را چه کند؟ حدیث ما بود دراز
تقدیم به راحله عزیزم


HD - Andrea Bocelli Sarah Brightman Time To Say.mp3

Thursday, August 19, 2010

Gossip Girl

در خارج از امريکا «گوسيپ گرل» تصويري غير واقعي از نوجونان امريکايي ارائه مي دهد. در چين، تخمين زده مي شود که هر قسمت جديد سه تا پنج ميليون نفر تماشاچي دارد، دانشجويي در يکي از تالار هاي گفتگوي مستقيم اينترنتي نوشت : در ايالات متحده دبيرستاني ها مي توانند خود را آرايش کنند، چکمه بپوشند، شامپاني بنوشند و با موبايل هاي بسيار پيچيده و مدرن خود بازي کنند. آنها داستان هاي عشقي پر شور را زندگي مي کنند. اينها ما را به زندگي روزمره خودمان برمي گرداند با روپوش هاي از مد افتاده، امتحانات بي پايان، عينک هاي ته استکاني و دل سپردن هاي پنهاني مان

Wednesday, August 18, 2010

دستگاه مولد نفرت به جای برق

اين مخترع جوان چهار‌محال و بختياري افزود: امروز در حاشيه نخستين نمايشگاه اختراعات مجمع عالي نخبگان ايران در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در اصفهان با بيان اينكه اين دستگاه موتور الكتريكي و ژنراتور برق با قابليت توليد توان مورد نياز خود است، اظهار داشت: اين دستگاه سيستمي ساده و در عين حال پيچيده دارد
وي گفت: اين دستگاه به اين لحاظ ساده است كه گفته مي‌شود از نظر علم، بشر به آن توان نرسيده كه بتواند قوانين فيزيك را نقض كند اما ما به جرأت مي‌گوييم كه قانون دوم ترمو ديناميك را نقض مي‌كنيم.

Thursday, August 12, 2010

کاری از هوشنگ کامکار - با صدای علیرضا قربانی


Mowlana Poem Symphony268028.mp3

Saturday, August 7, 2010

تقدیم به محمد نوریزاد عزیز به خاطر نیایش های ناب و خالص و صادقانه اش


standbyme.mp3

Saturday, July 31, 2010

Thursday, July 22, 2010

وی همچنین در خصوص مشخصات سارقین و جرایم آنان گفت : " 5 سارقی که حکم قطع ید آنها امروز(۳۱ تیرماه) در زندان مرکزی همدان اجراشد، میانگین سنیشان بالای ۲۵ سال بوده است و سرقت های کلانی را مرتکب شده اند که خوشبختانه تعداد کمی از آنها همدانی هستند

نوشته لوس بی معنی پوپولیستیه خوب


می‌خوريم به سلامتي گاو
که نمي‌گه من،
مي‌گه ما
--------------------------
به سلامتیِ کرم خاکی
نه به خاطر کرم‌ بودنش،
به خاطر خاکی‌ بودنش
--------------------------
به سلامتیِ درخت
نه به خاطرِ ميوه‌ش،
به خاطرِ سايه‌ش.
--------------------------
به سلامتیِ ديوار
نه به خاطرِ بلنديش،
که هر مرد و نامرد ی بهش تکیه می کنه
--------------------------
به سلامتیِ سايه
که هيچ‌وقت آدمو تنها نمي‌ذاره.
--------------------------
به سلامتیِ پرچم ايران
که سه ‌رنگه،
شب و روز، که دو رنگه،
رفيق که يه‌رنگه.
--------------------------
به سلامتيِ برف
که هم روش سفيده هم توش.
--------------------------
به سلامتی کلاغ
نه به خاطر سیاهیش،
به خاطر یک رنگیش
--------------------------
به سلامتی سه تن
ناموس و رفیق و وطن.
به سلامتی سه کس،
زندونی بی ملاقاتی، سرباز، بی کس.
به سلامتیِ همه اونايی که
دوسشون داريم و نمي‌دونن،
دوسمون دارن و نمي‌دونيم.
--------------------------
به سلامتی مادر
که تنها رفیق بی کلکه.
--------------------------
به سلامتیِ نهنگ
که گنده‌لات درياست
--------------------------
به سلامتیِ تابلوی ورود ممنوع
که یه‌تنه یه اتوبانو حریفه.
--------------------------
به سلامتیِ زنجير
نه به خاطر اين‌که درازه،
به خاطر اين‌که به هم پيوستس.
--------------------------
به سلامتیِ سیم خاردار
که پشت و رو نداره.
--------------------------
به سلامتیِ پل عابر پياده
که هم مردا از روش رد مي‌شن هم نامردا.
--------------------------
به سلامتی پلنگ صورتی
نه بخاطر رنگش فقط برا آهنگش.
--------------------------
به سلامتی عمو جغد شاخدار!
که با همه گشنگیش بنرو نخورد.

Tuesday, July 20, 2010

تیتر درشت بالای صفحه نوشته بود : با ۲۰۰۰۰۰ زن خیابانی چه می کنید !؟
زن با خودکاری که از کیفش بیرون آورده بود عدد را تصحیح کرد
با ۲۰۰۰۰۱ زن خیابانی چه می کنید !؟
مظلوم را ندا چه باشد جز نشان قلم بر تارک کاغذ؟

Friday, July 16, 2010

Monday, July 12, 2010

صنعت تیراندازی

"بنده" آن نیست که موئی و میانی دارد
"شاهد کشتن" آن باش که "جانی" دارد
"لب به جان" شد سخنم تا تو "جوابش دادی"
آری، آری! سخن عشق "بیانی" دارد
خم ابروی تو "و" صنعت تیراندازی
"نیست خالی به جز از آن که نشانی" دارد

Friday, July 2, 2010

لغتنامه هوشمند

لغتهای مهم گفتار روزانه ما در فارسی و انگلیسی که تجربه شخصی خودمه

context - فضا - جو
***to be out of context - رو فضا صحبت کردن
intimidation - جو دادن
frustrated - شاکی
it's sick - awesome- swell - wicked - خفن - خدا - باحال
check (it) out - حالشو ببر - (اینو) داشته باش
yo - bro - حاجی
folks- buddies - رفقا
bunch of folks - اراذل
kind of -sort of - یه جورایی - انگاری
bottom line is- نهایتش اینه که
* sexist - بی ناموس
overprotection - غیرت
overacting - fake - فیلم بازی کردن
geek - جلف - جواد
nerd - نرد - خرخون - خوره
weird - ناراحت - خسته - عجیب
awkward - ضایع - نافرم
creepy - چندش ناک - داغون
in your dreams - no way - عمرا
needs way more money - خدا تومن پولشه
what's up with politics? - سیاست چی می گه؟
hang out - صفا کردن - یه دوری زدن
bastard - بی شرف
** it's damn(bloody) right - خداییش درسته دیگه
what the hell - چه غلطا - جل الحالق
No worries - take it easy- settle down - بی خیال
I hear you - دارمت - قبوله
give me a break - ولم کن بابا - بی خیال شو
crap - مزخرف
take the crap out of me - برق از سر کسی پروندن- مثل سگ ترسیدن
jerk - عوضی
loser - بی عرضه - بد بخت
stance - موضع
sphere - ساحت
peripheral - حاشیه - جوانب
fallacy - generalization - مغالطه
territorial totality - تمامیت ارضی
essence - marrow - اصالت
interpretation - قرائت
perception - intuition - شهود
on my nerves - روی اعصاب منه
blow away - عقل از سر پروندن- به باد(فنا) دادن
pathetic - مذبوحانه - مقبوحانه - بیچاره
dirty - nasty - رکیک - خراب
pervert - منحرف
to bitch- غر زدن
salute you- hail - چاکرم - کوچیکتم
good for you - خوش به حالت
wellplayed- good job - دمت گرم
Lord have mercy - خدا رحم کنه
God forbid - خدا نکنه
shoot!- وای! - بیچاره شدم
blast- خبر بترکون
asshole- کوندریده
blaze- blast- kick ass - ترکوندن
smart ass - هفت خط
dumbass - احمق - آی کیو
blunder - goof - سوتی
heckle - scrutinize - گیر دادن
embarrassed - شرمنده - آبرو رفته
humiliate - تحقیرکردن - سر کار گذاشتن
flatter - patronize - لوس کردن - پاچه خاری
compromise - مصلحت اندیشی - مصالحه
manipulate - مصادره به مطلوب کردن - قبضه کردن
complement - تعریف کردن از کسی
hit on her - تیکه انداختن
notion - مقوله - قضیه
nice call - ایول تصمیم
stroke - ضربه - شوک ناگهانی
hilarious - مضحک - خنده
(take the) momentum - تا داغه چسبوندن - طلبه شدن
literally - رسما
technically - در واقع
actually - راستشو بخوای
gross - حال به هم زن
bullshit - دری وری
lame - بی معنی
impressive - تأثیرگذار - کاردرست
impression - تقلید صدا
stuff - چیز
it's freaking (cold) - لامذهب (عجب) سرده
provocative - تحریک کننده - جیغ
take over - زور گفتن - کل خوابوندن
at one point - یکهو
get away with it - یه کاریش بکن - ردیف کردن
face it - قبول کن - کنار آمدن
recap - جمع بندی
it sucks - !گند زده - تو روحش
cute - adorable - خوشگل - مامان
fob (fresh out of boat) - جواد
whatever - هرچی - خوب حالا
lost - گیج
smack down - تلافی کردن
sweeping the nation - کف ملت رو بریدن - شور دادن به مردم
in your face - بخواب بابا
drag - بیخود - مسخره
naughty - بلا- شیطون
comeback - حاضرجوابی
chill (out) - حال کردن
bust out - گند زدن
thick skull - کله یه پوک
to be a ten - بیست - یک
to be a buzz - می چسبه
apple of one's eye - نور چشم
speak of devil - حلال زاده
ultimate - آخرش
to see red - خون جلو چشم کسی رو گرفتن
stuffed my face - تا خرخره خوردن
pot belly - شکمبه!
bulky - گنده بک
home boy - بچه محل
chicken out - کم آوردن - جا زدن
chick - داف
a shoulder to cry - سنگ صبور
his light is on, but no one is inside - مخش تاب داره
give someone a cold shoulder - تحویل نگرفتن
look the other way - خودت رو به کوچه علی چپ زدن
you look fishy - مشکوک میزنی
cut my leg and call me shorty - تو گفتی و منم باور کردم - خر خودتی
wipe that smile off your face - نیشت رو ببند
penny dropped - دوزاری افتاد؟
go to the extreme - شورشو در آوردن
tit for tat - این به اون در
with pants down - red handed - مچ گرفتن
I will eat my hat - اسممو عوض میکنم
quick witted - حاضر جواب
loaded - well off - خر پول
off the records - بین خودمون باشه
walk over ya - سوسکت میکنم
excuse my French - گلاب به روتون
party pooper - pain in the neck - مزاحم - رو اعصاب
on edge - دلهره دار
in stitches - کف زمین از خنده
hit it off - مثل کفترای عاشق
have a soft spot for - حال دادن به
at each other's throats - به هم پریدن
get a life - برو حال کن
be in hot water - پوستش کندست
on a roll - رو غلتک - کارش گرفته
you can say that again - جانا سخن از زبان ما میگویی
you're telling me - خودم میدونم
hit the nail on the head - تهشو در آورده
pool his leg - اذیت کردن
prank on him - have him on - سر کار گذاشتن
take some doing - یه خورده کار داره
slip your mind - از ذهنت پرید
get the hang of it - غلق چیزی رو پیدا کردن
just like that - سه سوته
break the ice - جو رو شکستن - یخو آب کردن
leave him cold - cut no ice - ککشم نگزیده
take your time - راحت باش - عجله نکن
touch base - قراری بزاریم
sit on the fence - بی غرض بودن
cut corners - پیچوندن آخر چیزی
skip - پیچوندن
pull strings - پارتی داشتن و از بالا حال دادن
turn a blind eye - بی خیال شدن و حال دادن - چشمپوشی کردن

...

* از لحاظ معنایی فرق دارن ولی از لحاظ ارزشی دقیقا معادل هستند.
** دقت کنید به فعل swear که با دو معنای متفاوت فحش دادن و قسم خوردن می آید. این دو ترجمه هم به نظر من این گونه بی ارتباط نیستند، غیراز تناسب کاربردی.
*** چون در فارسی ما می گیم مسئله رو بیار در شرایط و زمین صحبت کنیم. انگار اینها می گن مسئله رو بیار در فضا و ساحت خودش صحبت کن.

Wednesday, June 30, 2010

شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
گفت: کی " مسقطی این " همه شیرین سخنان
تا کی از "سروریت جنگ حذر خواهد گشت"؟
"بنده گی با من و رحمی به همه صلح دلان؟"
این همه آزادی کانادایی برای من، حاصلش چیزی نیست جز اعتیاد خر به تی تاپ

Monday, June 28, 2010

پرتغال

اجناس کدهای متفاوتی دارند. برای خرید پرتغال کدش را باید بدانی
پرتغال فرق دارد

Monday, June 21, 2010

برای بازجویم

چه بخواهیم قبول کنیم چه نه، رابطه بازجو و متهم از جنسی دیگر است. گفتنش راحت نیست. عوام فکر می کنند این رابطه به علت بد بودن بازجو و خوب بودن متهم و تحت فشار بودن او، یا برعکس یک رابطه غیر انسانی و نامطلوب است. من فکر می کنم چنین نیست. گاها این رابطه، بسته به شعور دو طرف، و احیانا اسمش را بگذارید آزادگی، می تواند بسیار معنوی و عمیق و پدرانه باشد
مثل رابطه خضر و موسی، اصلا مثل حق و بنده
نه چون عنصر زور یا فشار روانی موجود است. اینها بهانه هایی هستند برای بازی. اینها قوانین بازی هستند که دو طرف آن بازجو و متهم اند. آنچه که آن دو را مختارانه به این بازی متعالی یا تعالی دهنده می کشاند، گناه است و نیاز به گذر. انقلابی درونی. برآشوفتن از خود پست تر در فرصتی که نشانه وار برایت مهیا شده است و مومن ات ساخته
حقیقتا ایمان! چه فرقی نیست میان آن از گزند طوفان اقیانوس رها شده و معجزه خاموش تکه الواری بی نشان را دیده، و
آنکه از حوادث روزگار محقرانه به بند بازجویی خشک و از همه جا بی خبر رسیده است. حال زیبایی و پیچیده گی قضیه در تحلیل بازجوست. اینکه او چرا خود را درگیر این نقش می کند، خود حکایتی جالب تر دارد. البت اگر هم ناخواسته باشد در کنه ماجرا فرقی ندارد زیرا به قول کسی که یادم نمی آید، در کمین هر ناآگاهی یک آگاهی خفته است. این جمله ثقیلی است. بعید می دانم کسی آن را آن طور که شاید بخواند

Friday, June 18, 2010

کسی می گفت: پس چرا اکثر بی خدایان در زندگی انسانهای موفقی هستند؟ آیا قبول نداری که از طرف شماها در مورد بی اخلاقی و پوچی و بی معنایی زندگی آنها اغراق شده است؟
گفتم: برای من آنچه اهمیت دارد، این است که بی خدایان در خواب ریچارد داوکینز را می بینند و من ماجرای لیلی و مجنون را. باقی مهم نیست
می دانستم که چرت می گویم! ولی واقعا اگر خوب نگاه کنی موفقیت برای انسان مدرن تنها در روز و کارش تعریف شده است. من ادعا دارم اصلا که آن قسمت مهم تر است. زیرا کمبودهای ما، رویاهای ما و رضایت قلبی ما در آن نهفته است

Thursday, June 10, 2010

مکن به چشم حقارت نگاه بر من مست
که آبروی مسلمان "به می، هدر" نرود
من گدا هوس سرو قامتی دارم
که دست در کمرش " به مختصر" نرود

عادت به خرداد پر حادثه

عجب این که دریافتیم گاهی که گرگ مجذوب تصویر ماه است افتاده بر زلال چشمه، یک سنگریزه، یک کاه می تواند این مغالطه را بر هم زند، ماه را فراری دهد و گرگ را نشان کند چنان که هست. رای ما سنگریزه ای بود که پرتاب شد بر زلال ساکت چشمه ای

این خاصیبت رای و صندوق است، گاه می سازد در خرداد و گاه رسوا می کند، باز در خرداد

Monday, June 7, 2010

بیار باده که دوشم سروش عالم غیب
خبر" داد که عامست " نار غیرت" او"

Sunday, June 6, 2010

Friday, June 4, 2010

چو پرده دار به شمشیر می زند همه را/کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند

الآن ساعت پنج و بیست و چهار دقیقه صبح که اخبار مرقد امام و سالروز وفات آیت الله خمینی رو دیدم، بدون اینکه اونجا باشم فهمیدم که همه چی نقشه بوده. خندیدم
و یاد اولین چیزی که افتادم این بود: و مکروا و مکر الله والله خیر الماکرین
خدا همه ما رو قرین رحمت کنه

پا نوشت: " ... او خود را (علي) خليفه نخست بعد از پيامبر (امام خميني) ناميد، در حالي كه خليفه اول "ابوبكر" بود نه "علي"! برخي مي گويند اشتباهات مكرر ایشان در نماز جمعه ديروز، ناشي از بروز بيماري آلزايمر است. شايد بايد در مورد آلزايمر ايشان جدي تر تأمل كنيم، زيرا آقاي خامنه اي از يك سو آيت الله خميني را با "پيامبر" تشبيه مي كرد تا "قباي علوي" خود را با باقيمانده پارچه آن بدوزد، و همزمان فراموش كرد لحظاتي قبل سپاهيان تحت امر او با هلهله و سوت و كف، اجازه ندادند نوه كسي كه به پيامبر تشبيهش كرده سخن بگويد. شبيه واقعه اي كه در كربلا اتفاق افتاد و سپاهيان عمرسعد و ابن زياد با دستور عمرسعد هلهله كردند و مانع شدند نوه پيامبر سخنراني كند تا صداي حسين بن علي(ع) به مردم كوفه نرسد
مي گويند تاريخ دو بار تكرار مي شود، يك بار تراژدي و بار ديگر كمدي!..." ه
پیش از اینکه به غرب پا بگذارم، خیال می کردم این غربی ها همش در حال فحش دادن آن هم به شکل "اف" دار به هم هستند. امروز در جایی خواندم یکی از همین ها به جوانهای نسل امروز با لحنی کنایه آمیز می گفت: این ها که می بینی جامعه و نسل جدید "اوه خدای من" هستند. خیلی جا خوردم! راست می گوید! نمی دانم این حرفم چقدر شرک است یا کفر اما یادم افتاد گاهی فکر می کردم: ای کاش تنها به همان لعنتی ها و فحش های خواهر و مادر خودشان چنگ می انداختند و خدای من را، خدای ما را نمی آلودند
Oh My God = اوه خدای من

Thursday, June 3, 2010

مصاحبه کیارستمی


مصاحبه کیارستمی با صدای آمریکا حول فیلم جدیدش " کپی برابر اصل" حاوی نکات بسیار جالبی بود، که بالاخره امروز با خوندن این مقاله در سایت مردمک با عنوان "دامن ما و معراج کیارستمی " که او را نقد کرده بود، وسوسه ام کرد تا متن آن را اینجا بنویسم

کیارستمی در پاسخ به سوالی که پرسیده بود : آیا در این کارت نوعی بدبینی به رابطه، که نمونه اش در زندگی خودت به خاطر طلاق اتفاق افتاد، دیده میشه؟
میگه : من اسمش رو واقع بینی میذارم. چرا که تا به اینجا رسیده کار من که بدانم که هیچ چیزی در مورد زن ها نمیدانم. و هیچ تلاشی برای فهم زن جواب نمیده! راه حال نهایی به نظر من، در این است که تو دوست بداری بدون اینکه بفهمی. چیزی که مشکل امروز بین زن و مرد هست،عدم تفاهم بین زن و مرد هست، برای اینکه دنیای مشترکی نیست و دنیای کاملا متفاوتی داریم. شاید علت در اختلافات هورمونی باشه، شاید در مسولیت های اجتمایی. همون طور که میدونی، علایق مردها بیش از اندازه به شغلشونه
خانم مصاحبه کننده ناگهان میپرسه که "خوب زن ها هم همین طور!"
کیارستمی میگه: نه، در انها استثناست. قاعده نیست. اگه دلشون نخواد کار کنن، با افتخار میگن ما یه مدتی میخوایم پامون رو بزاریم سینه دیوار، و زنانگی کنیم! و نمیخوایم کار کنیم. در حالی که مرد وابستگیش به کار مثل نفس کشیدنه، اختیاری نیست. حقوقی برای مردی که بخواد کار نکنه در جهان در نظر گرفته نشده! ولی کار برای زن اختیاریه و این زیباست. و هیچ نوع نگرش عصبی، شرقی یا منفی راجه به زن ندارم. زن حتا برای کار مرد هم انگیزه است. با تو قبول میکنم یا توافق میکنم اگه فکر بکنی که آقایون هم مثل خانوما احساساتشون لطیفه و قابلیت عشق ورزیدن دارن

خانم مصاحبه کننده میپرسه که " زن نقش فیلم برای من در دو جا عجیب بود. یکی اینکه اسم نداشت کاراکتر این زن. دیگه اینکه در جایی خانم پیری بهش میگه که همین قدر خوشحال باش که شوهر داری، بالاخره! این جمله برای من عجیب بود!" س
کیارستمی جواب میده: این جمله برای هر خانومی میتونه عجیب باشه، به خصوص وقتی خودش شوهر داشته باشه
ازدواج برای خانومها امری حیاتی هست. حالا اگه میخوان خانم ها دشمنمون هم بشن اشکالی نداره، دیگه آخر کارمون هست
من این جمله رو با یه خانم روانکاو فرانسوی چک کردم، و به من گفت که هر جمله ای رو میخوای عوض کنی، ان رو عوض نکن
...
ادامه گفتگو در مورد مسایل جزیی دیگه فیلم بود مثل موضع سیاسی او یا اینکه چرا بازیگر های مرد فیلمهایش مثل خودش انقد یخ هستند؟

تنها در مورد نقد نویسنده منتقد این را بگویم از همه بامزه تر به نظرم آنجایی بود که نوشته

ما زنان به چه زبانی باید بگوییم اگر نخواهیم مرد از دامانمان به معراج برود؟ و اگر نخواهیم که نتیجه کار خوب آن‌ها از ما نشئت بگیرد چه باید کنیم؟! س

لینکهای اول و دوم متعلق به این مصاحبه و مصاحبه با جولیت بینوش هست



Wednesday, June 2, 2010

به یاد خرداد خون و فتح - برای شهدای آرمان استقلال و آزادی

******
"گفتم: "ز خانه مان، یارم روانه است
"گفت ام که " اجنبی! ظالم زمانه است
"!گفت ام: " کجاست گنج؟ بر داد ما رسید
"!گفتم که "هیس! دزد، صاحب خزانه است
اعدام می کند تا گریه ای کنم
اما چه خنده دار، قتل جوانه است
اشکی نمی چکم، خشمی نمی وزم
آتش نمی خورم، خاکم که خانه است
خوابت نمی برد ای کودتاچی ام؟
لالایی ات مگر، رنج ترانه است؟
دستان خسته اش، پینه نبسته است
قدری درنگ کن، جانم بهانه است
سرب خدایگان، ممد نبودی و
بر قلب بندگان، تک تک نشانه است
خرداد فتح را، در بند کی کند؟
فتنه نفس زنان؟ این خود نشانه است

Friday, May 28, 2010


تنها نگاه بود و تبسم میان ما

تنها نگاه بود و تبسم!

اما.... نه:

گاهی که از تب هیجان ها

بی تاب می شدیم

گاهی که قلب هامان

می کوفت سهمگین

گاهی که سینه هامان

چون کوره می گداخت

دست تو بود و دست من این دوستان پاک -

کز شوق سر به دامن هم می گذاشتند

وز این پل بزرگ - پیوند دست ها -

دلهای ما به خلوت هم راه داشتند!

یک بار نیز - یادت اگر باشد -

وقتی تو راهی سفری بودی

یک لحظه، وای تنها یک لحظه

سر روی شانه های هم آوردیم

با هم گریستیم ...

تنها نگاه بود و تبسم، میان ما

ما پاک زیستیم!

ای سرکشیده از صدف سال های پیش

ای بازگشته از سفر خاطرات دور

آن روزهای خوب

تو، آفتاب بودی

بخشنده، پاک، گرم

من مرغ صبح بودم - مست و ترانه گو

اما در آن غروب که از هم جدا شدیم

شب را شناختیم.

در جلگه غریب و غم آلود سرنوشت

زیر سم سمند گریزان ماه و سال

چون باد تاختیم

در شعله بلند شفق ها

غمگین گداختیم.

جز یاد آن نگاه و تبسم،

مانند موج ریخت به هم هر چه ساختیم.

ما پاک سوختیم

ما پاک باختیم.

ای سرکشیده از صدف سال های پیش

ای بازگشته، ای به خطا رفته!

با من بگو حکایت خود، تا بگویمت:

آن شرم جاودانه

آن دست های گرم

آن قلب های پاک

وان رازهای مهر که بین من و تو بود

ما گرچه در کنار هم اینک نشسته ایم

بار دگر به چهره هم چشم بسته ایم

دوریم هر دو دور...!

با آتش نهفته به دل های بی گناه

تا جاودان صبور،

ای آتش شکفته، اگر او دوباره رفت

در سینه کدام محبت بجویمت؟

ای جان غم گرفته، بگو، دور از آن نگاه

در چشمه کدام تبسم بشویمت؟