Art of the Day

Empty now

Sunday, April 20, 2008

تنهایی و تولدی دیگر

امروز یک بار دیگر من پیش آمد. این مواجهه با همه مشکلاتی که برایت داشت. دوستت دارم و به تو احتیاج دارم. اما کلمات از این بیشتر قادر به بیان نیستند. در می گذرم از ایشان و شب را با یاد شب اولینمان سحر می کنم.
تو نیز بخواب بدون دلنگرانی از امشب که به پایان رسید.
خوووووووووووووووووووووب و آرااااااااااااااااااااااااااام چون چشمانت
بخواب و در خوابت،
باز با چشمان همیشه بارانی ام سر کن؛
شعر تنهایی ام را از نو بخوانو، از بر کن؛

Thursday, April 17, 2008

Tuesday, April 15, 2008

یادداشتهای شهر شلوغ


کتابی را یکی از دوستان به من داده که " یادداشتهای شهر شلوغ" نام دارد. به نظرم بسیار قابل بررسی بوده وحرفهای مرا گاهی قوام بخشیده و مرا به فکر بیشتر واداده! می خواهم به نکات جالب آن بپردازم در بخشهای متفاوت شاید که دلزده هم نشوید! چون هرچه فکر می کنم، به هر نحو احساس می کنم ارزشش را دارد.
نکته اول اینکه این کتاب گوئیا به اتفاقات و خاطرات شخصی نیمه روشنفکر(بیشتر جنبه منتقد بودن مد نظر است) نیمه پوپولیست از تهران دهه 40 می پردازد که همین موضوع امکان مقایسه ای بسیار شیرین و اساسی را به فرهنگ دو اجتماع یک جامعه در زمانهای متفاوت می دهد. برای من این مهمترین علت گذاشتن وقت بر آن بوده است.
نکته جالب ابتدایی اینکه کتاب را انتشارات پیشگام در سال 1357 چاپ کرده با این آدرس: شماره 1406 خیابان شاهرضا مقابل دانشگاه تهران و بها 18 تومان.
مقدمه ابندایی کتاب را از کلیله و دمنه ترجمه استاد مینوی انتخاب کرده اند که بسیار عجیب و جسورانه انتخاب شده است:

"می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد، و چنانستی که خیرات مردمان را وداع کردستی و افعال ستوده و اخلاق پسندیده مدروس گشته و راه راست بسته و طریق ضلالت گشاده و عدل ناپیدا و جور ظاهر و علم متروک و جهل مطلوب و لئوم و دنائت مستولی و کرم و مروت منزوی و دوستیها ضعیف و عداوت ها قوی، و نیک مردان رنجور و مستذل و شریران فارغ و محترم، و مکر و خدیعت بیدار و وفا و حریت در خواب، و دروغ موثر و مثمر و راستی مردود و مهجور، و حق منهزم و باطل مظفر و متابعت هوا سنت متبوع و ضایع گردانیدن احکام خرد طریق مشروع و مظلوم محق ذلیل و ظالم مبطل عزیز و حرص غالب و قناعت مغلوب و عالم غدار بدین معانی شادمان و به حصول این ابواب تازه و خندان."

کتاب در 3 بخش نوشته شده:
125 صفحه ابتدایی در باب داستانکهای واقعی و خیالی که نویسنده گویا شخصیت اصلی یا راوی ماجراست آورده شده.
75 صفحه بعدی با نام "اندیشه ها" است که به نظر من بخش جذاب و دغدغه های اصلی و گاه شوخیها و طنزهای ظریف ولی عمیق نویسنده جزء آن می باشد.
25 صفحه انتهایی در باب بورژوا و بورژوازی است که گویا بزرگترین دغدغه اصلی اوست. علی رغم اینکه سایه ای در بخشهای پیشین داشته است ولی نویسنده به طور خاص روی توضیح و تشریح و نقد آن تمرکز کرده است.
مقدمه اصلی کتاب را که خود نویسنده نوشته نیز در ادامه متن گزینشی تند و تیز کلیله و دمنه به عبارات مقطعی خلاصه می شود که شهر تهران را بی آنکه نامی از آن برده شود، توصیف می کند: (تهران) شهر بیهودگی، شهر هیاهو. شهر سوزان، شهر برهنه و ...

جایی از آن می گوید:
"شهر مسجد و مستراح. شهر ساندویچ و پپسی کولا. شهرسیگار و سینما. شهرتصنیف های عربی جنده پسند. شهر قسط. شهر اتوموبیل. شهر روسپی ها و پا اندازها. شهر رجال خوشنام محبوب. شهر رجاله ها. شهر آدمهای دهن دریده پاچه ورمالیده. شهر چشمهای سرخ و دهانهای سپید. شهر احزاب سیاسی. شهر تفرد."

سعی می کنم هر از چند گاهی قسمتهایی عمدتاً از بخش اندیشه ها را که به نظرم قابل تأملند بیاورم . چون این روزها بحث تریبون آزاد دانشجویی دانشکده مان داغ است یک مطلب جالب دیده ام که به نظرم مربوط است:

"معلم شخص پرگویی است که تلافی بی توجهی مردم را سر شاگردهایش در می آورد(41/7/8)"

ادامه دارد

Friday, April 11, 2008

باز هم این بیت آمد

در این مُقام مجازی جز پیاله مگیر
در این سراچه بازیچه غیر عشق مباز

Thursday, April 10, 2008

Wednesday, April 9, 2008

!باور کن هیچ




هیچ رکوردی جابجا نشده است، مگر اینکه رکورد شکست خوردن در آن هم شکسته شود

Wednesday, April 2, 2008

سرک کشیدن به کارتونهای عید

راجع به برنامه های سیما نوشتیم و نوشتند. حالا هم راجع به چیز دیگری که حرکت نویی بود می گویم. دلمان لک زده برای یک انقلاب در انیمیشن ایرانی. نه کارتونهای سالهای اخیر که از تکنولوژی مسحور کننده غربی دور باشند و به شکل حاجی فیروز و روحوضی اجرا می شوند، که خوب در دوره خونه مادربزرگه بهترینهاش انجام شده بود. در عید 87 شبکه تهران خیلی روی این قضیه کار کرده. دوبله های خیلی خوب متناسب جذابیت این برنامه های کودکان را بهتر کرده است. و انگار کار موسسان دوبله انیمیشن خوب ایرانی ساکن دوبی در حال ادامه است این بار در تلویزیون؛ البته ناگفته نماند کار مذهبی یوسف عزیز مصر هم که نگاهی بود به قصه های قرآن از پیامبران را که قبلاً پخش کرده بودند پسندیده بودم چون رویش خوب کار شده بود. نوید روزی را می دهم به زودی که میکس کامل و هماهنگ کلمات و عبارات زیبای فارسی به روی لب و دهن و حرکات روان سر و بدن کاراکترهای ایرانی با پتانسیل زیاد داستانهای غنی فرهنگمان ترکیب شوند و خدا را چه دیدید شاید قسمتی از بازار انیمیشن جهان را هم قبضه کردیم. خداییش امکانپذیر نیست؟
حالا که این را گفتم بگذارید از برنامه کودک ظهرهای عید شبکه دو انتقاد کنم که چندین بازیگر قدیمی مثل رضا فیاضی و غیره را آورده و به تیم بازیگرهای بی خود خود اضافه کرده و حال همه را با نصیحتهای کلیشه ای مثل نوشتن تکالیف قبل از شب آخر تعطیلات(آن هم در روز 12 ام) به هم می زنند. اینکه بچه های کوچک سال به سال باهوش تر می شوند و این حرفها به این شکل دیگر کارساز نیست به کنار؛ آخر حیثیت این موسفید کرده هاتان علف خرس است؟