ساعت ده صبح، به همان محل دیروز برای مذاکره رفتیم. پیشنهاد کردند، شروع به صحبتکنم. سیاست کم کردن روابط با ابرقدرتها و کشورهای استعمارگر و توسعه روابط با کشورهایکوچک و جهان سوم ایران را گفتم و اضافه کردم که به دلیل رضایت از کره شمالی به خاطرموضع درستش در جنگ عراق و سیاست ضداستکباریش، مایلیم با آنها روابط بیشتری داشتهباشیم.
معاون ریاست جمهوری، از ایدئولوژی جوچه که انسان را به جای اقتصاد، محور قرارمیدهد و روی استقلال تکیه دارد، صحبت کرد و از جنگ افروزی آمریکا و کرهجنوبی ودادن آواکس و بمب اتمی به کره جنوبی و فشار روی تز وحدت دو کره کیم ایل سونگ وبرنامه هفت سالهاش گفت. تجاوز عراق به ما را ناروا گفتند.
من از دو نقطه مثبت جوچهکه از مارکسیست فاصله گرفته و به اسلام نزدیک میشود،ستایش کردم و تشابه سیاست آمریکا در خاورمیانه و کره را توضیح دادم و قرار شد با مسئولانهر بخش، وارد مذاکرات جزئیتر شویم.
ناهار را در محل اقامت، صرف کردیم. چهار بعدازظهر به محل زادگاه کیمایلسونگرفتیم. خانهای محقر در روستائی در اطراف پیونگ یانگ. سپس از تپه مجاور آن که محلمطالعه او بوده، دیدن کردیم. چند خبرنگار خارجی هم آنجا دیدیم.
به یک مزرعه نمونه رفتیم که هفتصدهکتار برنج کاری داشت و از تعمیرگاه و ماشینآلاتش دیدن کردیم. خانههای مسکونی کشاورزان را دیدیم. محقر و تمیز بود. یک باغ سیب رادیدیم و محصول خوشمزه پیوند سیب و گلابی را خوردیم. از مترو هم دیدن کردیم. ۳۲ کیلومترمترو دارند، صد متر زیر زمین است. با نبودن ماشین سواری و خلوتی و کیفیت خیابانها،احداث مترو برای ما سئوال انگیز بود. در جلسه مهمانی از کیمایلسونگ توضیح خواستم،معلوم شد شرایط جنگی ایجاب کرده، در حقیقت پناهگاه است و گفت خیلی از کارخانهها ومراکز مهمشان زیرزمین است.
سپس به کاخ کودک رفتیم. آنجا به بچهها فنون مختلف یاد میدهند. تعمیر رادیو ،عکاسی،تشریح، موسیقی، رقص، تزریقات، ... برنامه هنری برای ما ترتیب داده بودند. هنرشان قویبود، اما به خاطر دخترهای نیمه برهنه برای ما ناراحت کننده بود، عدهای از همراهان جلسه راترک کردند. من هم اعتراض کردم، آنها عذر خواستند
معاون ریاست جمهوری، از ایدئولوژی جوچه که انسان را به جای اقتصاد، محور قرارمیدهد و روی استقلال تکیه دارد، صحبت کرد و از جنگ افروزی آمریکا و کرهجنوبی ودادن آواکس و بمب اتمی به کره جنوبی و فشار روی تز وحدت دو کره کیم ایل سونگ وبرنامه هفت سالهاش گفت. تجاوز عراق به ما را ناروا گفتند.
من از دو نقطه مثبت جوچهکه از مارکسیست فاصله گرفته و به اسلام نزدیک میشود،ستایش کردم و تشابه سیاست آمریکا در خاورمیانه و کره را توضیح دادم و قرار شد با مسئولانهر بخش، وارد مذاکرات جزئیتر شویم.
ناهار را در محل اقامت، صرف کردیم. چهار بعدازظهر به محل زادگاه کیمایلسونگرفتیم. خانهای محقر در روستائی در اطراف پیونگ یانگ. سپس از تپه مجاور آن که محلمطالعه او بوده، دیدن کردیم. چند خبرنگار خارجی هم آنجا دیدیم.
به یک مزرعه نمونه رفتیم که هفتصدهکتار برنج کاری داشت و از تعمیرگاه و ماشینآلاتش دیدن کردیم. خانههای مسکونی کشاورزان را دیدیم. محقر و تمیز بود. یک باغ سیب رادیدیم و محصول خوشمزه پیوند سیب و گلابی را خوردیم. از مترو هم دیدن کردیم. ۳۲ کیلومترمترو دارند، صد متر زیر زمین است. با نبودن ماشین سواری و خلوتی و کیفیت خیابانها،احداث مترو برای ما سئوال انگیز بود. در جلسه مهمانی از کیمایلسونگ توضیح خواستم،معلوم شد شرایط جنگی ایجاب کرده، در حقیقت پناهگاه است و گفت خیلی از کارخانهها ومراکز مهمشان زیرزمین است.
سپس به کاخ کودک رفتیم. آنجا به بچهها فنون مختلف یاد میدهند. تعمیر رادیو ،عکاسی،تشریح، موسیقی، رقص، تزریقات، ... برنامه هنری برای ما ترتیب داده بودند. هنرشان قویبود، اما به خاطر دخترهای نیمه برهنه برای ما ناراحت کننده بود، عدهای از همراهان جلسه راترک کردند. من هم اعتراض کردم، آنها عذر خواستند
No comments:
Post a Comment