به نقل از پرونده شمارهٔ 4 و ستون ادیب فروتن (موضوع انشا):
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لا فتی را
قبل از اینکه انشای خود را آغاز کنم گفته باشم که من از انسانهایی که به خدا میگویند اوستا کریم بدم میآید. به نظر من خدا به احتمال هفتاد درصد وجود ندارد. زیرا اگر وجود داشت جزای من را که هر روز به زیر بستنی دوست صمیمیم فرشید میزنم و بستنی او را غیر قابل استفاده میکنم میداد. در ضمن ما همسایهای داریم که فلج میباشد و همه به او میخندند و دیروز یک زنبور زیر گردن او را نیش زد. بنابراین خدا احتمالاً وجود ندارد، زیرا که چرا آن زنبور باید دقیقاً کسی راکه از همه بدبختتر است نیش بزند؟ همچنین خدا بین آدمها فرق میگذارد. زیرا مادر و پدر دوستم فرشید، هر روز بعد از مدرسه او را به راحتی به منزل راه میدهند ولی من هر روز برای ورود به منزل باید دردسرهای زیادی بکشم. حتی دیروز پدرم مستقیماً به من گفت که از من بدش میآید و من موی دماغ او و خانواده شدهام. همچنین پدر من رباخوار میباشد ولی همیشه در کارهایش موفق است و هنوز خدا برای مجازات او نتوانسته است کاری انجام دهد. از دیگر نقاط ضعف خداوند میتوان به نعمتهای بیهودهای که آفریده است اشاره کرد. یکی از آن نعمتهای بیهوده تخمه میباشد. زیرا هر بار که من شروع به خوردن تخمه میکنم، پس از مدتی یک تخمهی تلخ به زیر دهانم میآید و مزهی تخمههای قبلی را از بین میبرد. همچنین شنیدهام که میگویند خداوند بهشت و جهنمی درست کرده که در بهشت هوا خنک است و در جهنم هوا بسیار داغ میباشد. که این هم دوبارهکاری میباشد و از همان اول میتوانست یک مکان با آبوهوای معتدل بسازد که همه راحت در آن زندگی کنند. در ضمن من از حوریهای بهشتی که خدا آنها را به انسانهای نیکوکار وعده داده، بدم میآید و اگر قرار باشد بین بهشت و جهنم یکی را انتخاب کنم، جهنم را انتخاب میکنم تا با این حوریها روبرو نشوم. در پایان ما از این انشا نتیجه میگیریم که خدا به احتمال هفتاد درصد وجود ندارد.
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لا فتی را
قبل از اینکه انشای خود را آغاز کنم گفته باشم که من از انسانهایی که به خدا میگویند اوستا کریم بدم میآید. به نظر من خدا به احتمال هفتاد درصد وجود ندارد. زیرا اگر وجود داشت جزای من را که هر روز به زیر بستنی دوست صمیمیم فرشید میزنم و بستنی او را غیر قابل استفاده میکنم میداد. در ضمن ما همسایهای داریم که فلج میباشد و همه به او میخندند و دیروز یک زنبور زیر گردن او را نیش زد. بنابراین خدا احتمالاً وجود ندارد، زیرا که چرا آن زنبور باید دقیقاً کسی راکه از همه بدبختتر است نیش بزند؟ همچنین خدا بین آدمها فرق میگذارد. زیرا مادر و پدر دوستم فرشید، هر روز بعد از مدرسه او را به راحتی به منزل راه میدهند ولی من هر روز برای ورود به منزل باید دردسرهای زیادی بکشم. حتی دیروز پدرم مستقیماً به من گفت که از من بدش میآید و من موی دماغ او و خانواده شدهام. همچنین پدر من رباخوار میباشد ولی همیشه در کارهایش موفق است و هنوز خدا برای مجازات او نتوانسته است کاری انجام دهد. از دیگر نقاط ضعف خداوند میتوان به نعمتهای بیهودهای که آفریده است اشاره کرد. یکی از آن نعمتهای بیهوده تخمه میباشد. زیرا هر بار که من شروع به خوردن تخمه میکنم، پس از مدتی یک تخمهی تلخ به زیر دهانم میآید و مزهی تخمههای قبلی را از بین میبرد. همچنین شنیدهام که میگویند خداوند بهشت و جهنمی درست کرده که در بهشت هوا خنک است و در جهنم هوا بسیار داغ میباشد. که این هم دوبارهکاری میباشد و از همان اول میتوانست یک مکان با آبوهوای معتدل بسازد که همه راحت در آن زندگی کنند. در ضمن من از حوریهای بهشتی که خدا آنها را به انسانهای نیکوکار وعده داده، بدم میآید و اگر قرار باشد بین بهشت و جهنم یکی را انتخاب کنم، جهنم را انتخاب میکنم تا با این حوریها روبرو نشوم. در پایان ما از این انشا نتیجه میگیریم که خدا به احتمال هفتاد درصد وجود ندارد.
1 comment:
cheghad to looooooosssssiiii
khosham nayumad.
Post a Comment