Art of the Day

Empty now

Thursday, August 11, 2011

عمق درون


یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت
دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت
..
پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد، یار
اما مرا به عمق درونم کشید و رفت
..
تا از خیال گنگ رهایی رها شوم
بانگی به گوش خواب سکونم کشید و رفت
..
شاید به پاس حرمت ویرانه های عشق
مرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت
..
تا از حصار حسرت رفتن گذر کنم
رنجی به قدر کوچ کنونم کشید و رفت
..
دیگر اسیر آن من بیگانه نیستم، یار
از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت

No comments: