Art of the Day
Wednesday, June 3, 2009
نشنوید ای فرشته ها! چون از من متنفر می شوید
Sunday, May 31, 2009
حسینیه شیعیان ژاپن
bereshte
اول به سراغ یهودیها رفتند
من یهودی نبودم، اعتراضی نکردم
پس از آن به لهستانیها حمله بردند
من لهستانی نبودم و اعتراضی نکردم
آنگاه به لیبرالها فشار آوردند
من لیبرال نبودم، اعتراض نکردم
سپس نوبت به کمونیستها رسید
کمونیست نبودم، بنابراین اعتراضی نکردم
سرانجام به سراغ من آمدند
هر چه فریاد زدم کسی نمانده بود که اعتراضی کند
Friday, May 29, 2009
Sunday, May 24, 2009
Saturday, May 23, 2009
Thursday, May 21, 2009
چرا چادر من لیز می خورد؟
انتهاي پيام
Sunday, May 17, 2009
اشک سیاسی
Friday, May 15, 2009
Wednesday, May 13, 2009
سفر رهبر معظم به کردستان

...
...پيرزن پشت داربستها ايستاده بود، گوشه چادرش را به نسيم صبح سنندجی سپرده بود كه وقتی از هواپيما پياده شديم، رقص بخار نفسهامان را در هوا میديديم...پرسيدم چه حرفی با رهبر داری با لهجه شيرين و پختهاش گفت: من؟ هيچ...بچههام نذرش...چی دارم بگم؟ سفرش به خير و سلامت...منت بر سرمان گذاشته
Tuesday, May 12, 2009
آوار
naghl az seyyed
Wednesday, April 29, 2009
به سندان می زند
شاه اگر عادل نباشد ملک و ویران می شود
یک نصیحت با تو می گویم به کس ظاهر نکن
خانه نزدیک دریا زود ویران می شود
Monday, April 27, 2009
در چت اعتقادی با چند دوست گذشت
Saturday, April 25, 2009
Friday, April 24, 2009
نوزده قسمت موجود دفاع مقدس در یوتیوب را دیدم! پسندیدم
فرازهایی از موسوی در مشهد و نیشابور
شهروندان معمولی از اسپری گاز فلفل استفاده نمی کنند
Thursday, April 23, 2009
Tuesday, April 21, 2009
شعر از ف م سخن
سلام عليکم (*) جناب اوباما
سلام عليکم (*) جناب خامنه ای
خداحافظ حقوق بشر
و ديگر هيچ.
* با لحنِ ميم.شصتچی، همراه با دو حرکت افقی و دو حرکت عمودی دست.
کادوی من به شما در شب تولدم
این آهنگ رو پوریا عطایی مدیونم کرد و هم قبلی! من و پوریا در یک روز متولد شده ایم! این را گفتم تا به نشانه تشکر یادی هم از او کرده باشیم. در ضمن در همه جا حتا غربت هم دوستان خوب پیدا می شوند
Sunday, April 19, 2009
Friday, April 17, 2009
Thursday, April 16, 2009
شب امتحان وی ال اس آی
Monday, April 13, 2009
Sunday, April 12, 2009
موضوع انشا: نامهای به دوست خود بنویس
ادامه در نشریهٔ الکترونیکی پرونده:
http://parvande.net/index.php?display-magazine&id=12
سر یک جفت جوراب
من حاضرم سر یک جفت جوراب شرط ببندم که اگر از همین آقا بپرسید بازمهندسی یعنی چی؟
پاسخ میدهد: بازمهندسی یعنی... چیز...یعنی ...بازمهندسی یک چیزی است توی مایه «خیلی باحال
بودن» و «دمش گرم» و اینجور چیزهاست دیگه
Friday, April 10, 2009
آسانسر اضطراری
ساختمانهای بسیار بلند در کانادا راا cando مینامند. که در تورنتو(نوع یورک کانادا) تئدد زیادی از آنها موجودند.
نکتهٔ جالب اینکه به اسم تست سیستم زنگ خطر، هر چند روز یک بار وقتو بی وقت، ظهر و شب گاه دیر وقت،
آن را رشن میکنند و آنقدر این کار را میکنند که همه نسبت به آن بی أعتماد شده و دیگر کسی بیرون نمیآید!
دفعهٔ اولی که این اتفاق برای ما افتاد سات ۳ صبح بود، که خواب واو بیدار همه چی را بر داشتیم و ۲۰ طبقه را از پلها پایین آمدیم. وقتی از ماجرا آگاه شدیم، صحنه جالبی بود. و جالب تر وقتی بود که از علت خرابی آسانسرها پرسیدیم، گفتند که آسانسرها هنگام زنگ خطر قفل میشوند جز یکی که آسانسر بار است یا آسانسر اضطراری!
منتها آن را باید از قبل رزرو کرد!!!!!!
Thursday, April 9, 2009
خانوم ما مرد نیستیم
مثل اون دختری که پردشو دوخته
و اون که پول نداشت تو آتیش سوخته
مثل مادرم با اون زندگی زوری
زنی که خلاصه شده تو قابلمه و قوری
کسی تا حال نتونسته ببینه بدنشو
کسی از سر نتونسته بگیره روسریشو
میگفت بعد مرگ میبرنش جهنم
میگفت آدمو از سر موها آویزون میکنن
گفتم مگه نگفتن بهشت زیر پای شماست؟
مامان بهشت سر کاریه بیا دنیارو بچسب
میگفت اذون داره میگه، مو تنم سیخ شده
گفتم میترسی؟ ترس به روحت میخ شده
هفتاد سال زن بوده یعنی کلفت
یعنی چیزی تو زندگیش ندید جز خفت
زنی که گناه بود بودنش ولی بی جرم
زنیکه استحاله کرده بودنش تو فرم
کسی که خیانت نکرد به شوهرش چی شد؟
پنجاه سال فحش شنید و کتک خورد
باید توسری بخوره بمیره نفس نکشه
عکس هیچ پرندهای رو بی قفس نکشه
زنیکه همیشه سایه اونو میپاید
عروسکی که مرد به هر شکل باهاش میخوابید
!بوی سیلیو شللاق میدی خانوم
تا کی میخوای به مردا باج بدی خانوم؟
مثل وطن شدی همدم ولگردا
تقدیر تو دست تو ه واسه فردا
تو بوی زمین سوختمونو میدی خانوم
توام از عرش به فرش رسیدی که خانوم؟
ما که از مردی مردیم لاقل تو زن باش
یکم از اون عطر غیرتت رو ما هم بپاش
ما که از مردی مردیم و چیزی ندیدیم
از تو کتاب اسم رستمو فقط شنیدیم
که اگه اونم بود امروز حتما کرکی بود
با سیستم امروز از جنس بد شاکی بود
رستم اگه بود واسش جرم میساختن
تو گردنش آفتابه لگن مینداختن
شاید میرفت جنگو برمیگشت احترام داشت
سرتیپ سپاه میشد تو دوبی سهام داشت
رستم میتونست حتا به قولی گنجی شه
یکم کانتو پوپر بخونه فرنگی شه
میشد اسلامو سکولریستی تعبیر کنه
میشد قرآن و تو هرمنوتیک تفسیر کنه
میشد فیلم بسازه تو کن تقدیر شه
میشه جوک بگه معترض تعبیر شه
شاید میرفت اروپا الان دو تا پاس داشت
اونجا تاکسی میروند اینجا الگانس داشت
تو هر عید میرفت تو کنسرتا میرقصید
دیگه حرف سیاسی نمیزد میترسید
رستم اگر بود میگفت جدّم عرب بود
خزر مال روسا خلیج خلیج عرب بود
رستم اگه امروز بود رستمو از یاد میبرد
شاهنامه ۲۰ ۳۰ سال تو طاقچه خون خاک میخورد
خانوم ما مرد نیستیم تو رومون خط بکش
پرچمو بگیر خودت بشو رییس جنبش
ما که از مردی مردیم لاقل تو زن باش
یکم از اون عطر غیرتت رو ما هم بپاش
تو بوی زمین سوختمونو میدی خانوم
توام از عرش به فرش رسیدی که خانوم؟
ما که از مردی مردیم لاقل تو زن باش
یکم از اون عطر غیرتت رو ما هم بپاش
Wednesday, April 8, 2009
بالاخره
ساعت 3 بعد از نیمه شب در حالیکه خسته از دانشگاه می رفتم خونه، و انقد گیج بودم که حال خوشی نداشتم، وسط خیابون شروع کردم به مهدی یکی از دوستام واسه شوخی ناسزا گفتن که سگ .... به قبرت! و باز برای شوخی شروع کردم به دویدن. اینجاشو قشنگ مثل صحنه آهسته دیدم. دیدم که مهدی گفت تایاز؟! منم همینجوری که عقبو نیگا می کردم، بهو جلومو نیگا کردم و دیدم که یه ماشین با سرعت 200 تا داره از روبرو میاد. اما دیگه دیر شده بود، چون سرعتمو نمی تونستم کنترل کنم. حس عجیبی داشتم اون چند کم ثانیه. در نهایت با مهارت راننده که کنار کشید، یاد یه بار دیگه افتادم که دقیقاً همین اتفاق افتاده بود و از جلو چشمم رد شد. اما نمی دونم کی بود و کجا بود! راننده دیگه وای نستاد که هر فحش خار مادری بهم بده. شاید خیال کرده مستیم! اما وقتی رفتم اون ور هنوز لبخند شوخیم رو لبم بود ولی هنوز شوکه بودم و نگرفته بودم دقیقاً چی شد! مهدی می گفت: تایاز؟! تایاز؟! اونم نمی دونست چی بگه!
فقط گفتم: مهدی خدا رحم کرد! و یاد پست فیس بوکم افتادم که نمی دونم چرا ظهری از خدا طلب مغفرت خواسته بودم!
خدایا می فهمم از دست این بندت چی می کشی! چی بگم؟ بعضی وفتا انقد ضعیفم که طاقت خودکشی ام ندارم!
خدایافقط میتونم بگم باز هم شرمنده!
Monday, April 6, 2009
John Stewart & the Daily Show
دوست نداشتم در مورد برنامههای کمدی عید بنویسم. اما ظاهرا باید این کارو بکنم، چون در حال حاضر دارم روی یک طنز سیاسی در برنامههای اینجا متمرکز میشوم که نامش "The Daily show" هست. عالیه! اگرچه باید بیشتر ببینم تا بتونم تحلیل درست و منتقدانهای داشته باشم. اما مجری شو به نام "John Stewart" که اگه در ویکی پدیا سرچ کنین توضیحات مفصلو جالبی میبینید راجبش، شخصیت بی رحمی که به هیچ کسی منجمله اوباما، پاپ، ملکه انگلستان... هیچ کی حتا خودش هم رحم نمیکنه و در برنامه هاش به شکل عجیبی بین جدیت تمام و هجویگری در نوسانه! من خودم گاهی در بین دوستان، به اینکه مرز جدی و شوخی رو نمیشه فهمید، متهم یا منتفع میشم! و اینو میدونم که احساسم از نحوه اجرای آقای جان اینکه ایشون حداقل موقع اجراش به شدت غیر عادی، خاص، معترض و شاید بهترین واژه و تکمیل کنندهٔ بقیه (و نه مستقلا کافی) دیوانه و به قول بچهها گفتنی" ناراحت" هست. به عنوانه مثال این قسمت که از شو ایشون آپلود کردم مربوط به چند روز پیش(۱ آوریل ۲۰۰۹) که کیفیت خوبی هم نداره! متاسفانه نحوه دانلود از سایت "The comdeian Network" ، که برنامه هاشونو اونجا گذاشتن برای دیدن آنلاین، پیدا نکردم. در این برنامه از کسی که بودجهٔ ده سالهٔ آمریکا رو تهیه کرده و جزو تیم اوباما هست در اولین سوال با ذکر مقدمهٔ جالبی راجع آمارو ارقام داده شده میپرسه که و از این دست بسیار داره!
" ? All the f*** is made up, isn`t it"
خودتون نگاه کنین.
Sunday, April 5, 2009
نمیدونم چرا ولی ساله نو امید تاثیر پذیری و تاثیر گذاری مناسب دارم
به طور اتفاقی دو فیلم طعم گیلاس و راننده تاکسی رو پشت سر هم دیدم. این ترکیب بیشتر از هر کدوم معجون اعجاب آوری بود! خصوصا اینکه میدونستم دستی در کار نبود که این دو رو به من قالب کنه جز تقدیر! راستی جالبه که در کتابخونهٔ دانشگاهمون فلیمای ایرانی خوبی پیدا میشه؛ از این بابت خوشحالم.
Friday, April 3, 2009
Monday, March 30, 2009
23000 rooz
از این ۲۳۰۰۰ روزی که عمر کردیم چقدرش تو دیفال بوده؟! خدایا یه ۲۳۰۰۰ دیگه میدی که چی بشه؟! بگیرش راحت شیم!
Sunday, March 29, 2009
آلبوم جدید نامجو با نام پلخمون به نقل از آی طنز
یعنی با تیر و کمان نگاهت گنجشک دلم را شکار کردی! --- اي به فداي نگاهت عوضي جای دیگری از من را زدي
Thursday, March 26, 2009
Wednesday, March 25, 2009
خوشا به حالش
عزیزم! خوشا به حال دشمنم اگر، سحر با باد میگفتی حدیث آرزومندی خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
Friday, March 20, 2009
Wednesday, March 18, 2009
Sunday, March 15, 2009
Friday, March 13, 2009
Thursday, March 12, 2009
معاد
ای همسفر سلامی محتاج یک سلامم از می پریده مستی غم موند توی جامم هم لحظههای دردیم این دردو چاره باید مردن مرام ما نیست
عمر دوباره باید
shabe dovvom
یادم میاد ..
یادم میاد ..
امشب از اون شبهاست. امشب ذهنم پره، از غم از درد از شادی گلوم پره از بغض
کاش بودی که کنارت آروم میشدم. میدونم که نگام میکنی. میدونم که چشات الان که داری میخونی پر از محبته مثل همیشه. میدونم که میبینیم. منو. من هنوز نمردم. اگرچه طرد شدم ..
خدا خودش شاهد ه،
ای کاش ترحم نکنی بهمای کاش دوستم داشته باشی اوو ته دلت منو بخوای به خاطر خودم.
چون اون روزی که بهت اثبات کنم که همیشه کنارت میمونم و میموندم. اون روز برامون یه نیمکت کار گذاشتن اوو روش میشینیم اوو به شهر شولوغ زیر این تپهیی که روش نشستیم نگاه میکنیمو اون وقت ترحم از پشت اون دودو دما بیرون میاد اوو از پشت پکی که به سیگار میزنی بیرون میادو به من پرتاب میشه.ای خدا! ترحم بده اما رک گویی بعدش بدتر! اون روزو برای من هیچ وقت نیار که بفهمم واقعیتیو که واقعیت نداره! اون روزو که بفهمم هیچ وقت منو دوست نداشته.
ای خدا ..
ما رو عاقبت بخیر کن!
دوستدار دوستی بودن بی معنیه اگه عاشق شی. من مدتیست که نمیتونم دوستدار دوستی باشم. و از این موضوع ناراحتم. چرا که این عهدی بود به ارادهٔ چه گواریی خودم. "هر کسی توی وجودش چه گواریی داره مال بعضیا این چه گوارا بیدار نشده!" مال من بیدار شده موند و ته وجودم زندست و از اون عماق نفرینم میکنه به راهی که شروع کردم اوو به نتیجه نرسوندم! "می کشمت! تو منو فوروختی! به هوس! به فساد! منو که ندای شادیام منو که بیدرام تا همهٔ دیکتاتوریهای زشتیو بی عاطفه گریو از بین نبرم هستم. میخوای با من چی کار کنی؟ من ساکت میشم به گمانت؟ نا بدبخت! نا بزدل! "..
از همون شبی که چشماتو دیدم. اون شب یادم میاد که دو تا چیز از خدا خواستم. یکی این نیمکت که طرف من رنگی باشه. تا بتونم نزدیکتر بهت بشینم. یکی هم اینکه کی بتونم با انگشتم در حالی که دستم بازه از دو طرف گونههات به پایین بکشم وقتی خندانن؟
یادته خدا آرزوی اوولمو براورده کرد! اون سنگا! نیمکت نبود. اما ..
خدا چقدر خداوارانه رفتار میکنی؟ آخه از کجا میدونستی؟
چه سوالات مضحکی؟
اما اگه تصادفی باشه، چی؟ آیا این عشق همچنان حقیقیه؟ فرقی نداره. چون اگه خدا نبود مجازات نمشدم هر بار که میخواستم راهی ساده برای به دست آوردنت طی کنم. اصلا گیرم که اینم تصادفیه، اگر همچی تصادفیه! عاقلانهتر! منفعت طلبانه تر! حسابگرانهتر و همهٔ این صفتهایی که مارو ازشون میترسونن اینکه از ترس نقاش تصادف به سمت نقاط دورتر این صندلی تکیه بزنم؟ یا اینکه به این بهانه به تو نزدیکتر بشینم؟!!!!!نقاشی که نیست که منو با نگاهش توبیخم کنه.
خود دانی! نگران اون نگاه صندلی مجاوری تو که البته! اونهایی که در قایقی(اینجا همون صندلی) مجزا نشستن و خیال میکنن نزدیکن، در حالی که ذهنشون به مینیژوپترین نقاط سفر میکنه اوو سفر دو نفرهٔ مارو به اقیانوس تصمیم اوو تنهایی اوو بریدن از همه دنیا و بی آذوقهٔ راه، رو ضد آزادیو با شعار حقوق بشر مانع طبیعیترین حق هر انسان که خودکشیه میدونن..
قلبم درد میکنه.. ر..عزیزکم! تو فاطمهٔ معنی. تو رو علیوار دوست میدارم. تو رو اوو اما چاه من کجاست؟ در این شهر مدرن زدهٔ دور ! کجا؟ سرمو داخل کدوم سوراخ بکنم که ازش اسب اهنینی جیغ تمددنو رو صورتم بالا نیاره؟ ناموس درد مشترک منو نفر دومی که نمیشناسمش تو این شهر تا کی باید بهش تجاوز بشه؟ تا کجا و من تا کی باید در چاه گلو فریاد کنم و صدامو به تو بریزمو اشکمو به پشت بگریم؟ من دو رو شدم انقد که کنار تو نگرییدمای انسانی که نیستی؟ای بزدل مثل من و نا آن صندلی مجاوری! ور آر یو؟ به چه زبونی مهم نیست! به من بگو هستی؟ حد اقل بگو که نیستی.
ای کاش خدا نمرده بود! خسته شدم از بس در چاههای مجازی باریدم!
ای کاش کسی اینجا پشت این سیمها حرف منو میشنید! دیگه نا امیدم!
Tuesday, March 10, 2009
namjoo dar toronto!
دیرو نامجو اومده بود تورنتو!
توی جلسه پرسش و پاسخ پرسیدم
آقای نامجو شما تا چه حد تو شعرتون حاضرین اخلاقو زیر پا بذارین؟ توی شعر اجتمایی، عرفانی چقدر اجازه داریم از قیدو بندای اضافی بپرهیزیم؟
گفت که من آدم بی اخلاقی نیستم اما وقتی پای هنر میاد وسط دیگه چیزی نمیشناسم!
یه جای حرفشهم گفت من آدم شیطونی هستم! هرکی دیگه بود به جسد موسیقی سنتی میرفت آروم میگفت آقا پا شو! آقا پا شو! من رفتم محکم تکون تکونش دادم! قبول دارم!!
اما بیرون جلسه باحال بود وقتی به نامجو گفتم که حاجی هر آهنگی میخوای ارکستری بکنی دست به این "عشق همیشه در مراجعه است" نزن!
گفت آره تو از کجا میدونستی؟!
گفتم که نمیخوای با محسن چاوشی بخونی؟ خیلی کار جالبی میشه.
گفت آره صداش خیلی پختست! اگه بخوام با یکی بخوام بخونم اون! تو از کجا میدونی؟!
Monday, March 9, 2009
naghl az Rooz!
Sunday, March 8, 2009
RU Ryerson? مسابقه
سنگسار
Saturday, March 7, 2009
be naghl az kalaghestoon!
Friday, March 6, 2009
Thursday, March 5, 2009
Tuesday, March 3, 2009
dar site mowje sevvom khandam comment gozashte bood!
Sunday, March 1, 2009
موصوع انشاء: نامهای به خدا
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لا فتی را
قبل از اینکه انشای خود را آغاز کنم گفته باشم که من از انسانهایی که به خدا میگویند اوستا کریم بدم میآید. به نظر من خدا به احتمال هفتاد درصد وجود ندارد. زیرا اگر وجود داشت جزای من را که هر روز به زیر بستنی دوست صمیمیم فرشید میزنم و بستنی او را غیر قابل استفاده میکنم میداد. در ضمن ما همسایهای داریم که فلج میباشد و همه به او میخندند و دیروز یک زنبور زیر گردن او را نیش زد. بنابراین خدا احتمالاً وجود ندارد، زیرا که چرا آن زنبور باید دقیقاً کسی راکه از همه بدبختتر است نیش بزند؟ همچنین خدا بین آدمها فرق میگذارد. زیرا مادر و پدر دوستم فرشید، هر روز بعد از مدرسه او را به راحتی به منزل راه میدهند ولی من هر روز برای ورود به منزل باید دردسرهای زیادی بکشم. حتی دیروز پدرم مستقیماً به من گفت که از من بدش میآید و من موی دماغ او و خانواده شدهام. همچنین پدر من رباخوار میباشد ولی همیشه در کارهایش موفق است و هنوز خدا برای مجازات او نتوانسته است کاری انجام دهد. از دیگر نقاط ضعف خداوند میتوان به نعمتهای بیهودهای که آفریده است اشاره کرد. یکی از آن نعمتهای بیهوده تخمه میباشد. زیرا هر بار که من شروع به خوردن تخمه میکنم، پس از مدتی یک تخمهی تلخ به زیر دهانم میآید و مزهی تخمههای قبلی را از بین میبرد. همچنین شنیدهام که میگویند خداوند بهشت و جهنمی درست کرده که در بهشت هوا خنک است و در جهنم هوا بسیار داغ میباشد. که این هم دوبارهکاری میباشد و از همان اول میتوانست یک مکان با آبوهوای معتدل بسازد که همه راحت در آن زندگی کنند. در ضمن من از حوریهای بهشتی که خدا آنها را به انسانهای نیکوکار وعده داده، بدم میآید و اگر قرار باشد بین بهشت و جهنم یکی را انتخاب کنم، جهنم را انتخاب میکنم تا با این حوریها روبرو نشوم. در پایان ما از این انشا نتیجه میگیریم که خدا به احتمال هفتاد درصد وجود ندارد.
مراحل تبدیل یک درخت به وسیلهای چوبی را (از زبان شیء چوبی) بنویسید
من یک درخت بودم که روزی چند مرد زشتروی به جنگل آمدند تا مرا با خود کنده و ببرند. ولی با توجه به بدنهی قطوری که داشتم و تلاشی که خودم انجام دادم و همچنین دعای خیر بچهها، آنها نتوانستند مرا کنده و با خود ببرند. این بود انشای من دربارهی مراحل تبدیل یک درخت به وسیلهای چوبی را (از زبان شیء چوبی) بنویسید
http://parvande.net/index.php?display-post&id=101
Saturday, February 28, 2009
film vs. film
پروژهٔ فیلم به علت نیافتن بازیگر مناسب به مسابقه نمیرسه! اما قصد دارم حتما بسازمش! حتا نماهایی شو گرفتم! مشاورای فیلمنامه رو هم معرفی میکنم اینجا: حسین توکلی و مبشر نکویی. اما قص دارم یه کار جالبیو هم که طولانی مدته و با دیدن فیلم "confession of a shopaholic" که یه فیلم هالیوودی بیش نیست و با مهدی تکفلی اینجا دیدم و بعدش به سرم زدو شروع کنم. البته ناگفت نمونه بحثایی تو فیلم بود که فیلمو از دید من قابل توجه میکرد و حتا جذاب! منظورم بحث بی ادبی نیست اشتباه نکنین!!! راجع علاقه به خرید در جامعهٔ آمریکای شمالی! شاید مرتبط بشه با حرف آقای تویسر.
به هر حال این چیزی نیس که راجبش حرف بزنم وقتی فکرم یخورده پخته تر شد میبینین!
Wednesday, February 25, 2009
صورتی
Saturday, February 21, 2009
سلام این یک تست است
سلام این یک تست است!
آهنگی از سایت we۷ که سایت جدیدی در زمینهٔ پخش و دنولد و شرح موزیک است اینجا خواهد بود!
Friday, February 20, 2009
sonnat va moderniat
tooye da'vahaye bachegane va jazzabe beyne
alireza mahdavinejad bood o reza agharahimi!!!
deghat konin man nemigam ke alireza sonnatie ya reza moderne! man namade khode sonnat va moderniat manzoorame!
fek konin behesh!
Thursday, February 19, 2009
amoo!
عمویی دارم پیر، او فکر می کند وقتی حواسش نبوده انقلابش را دزدیده اند، او سالهاست به کالیفرنیا رفته است، او نمی خواهد به خاتمی رای بدهد، او منتظر است احمدی نژاد آنقدر کشور را نابود کند تا مردم بیدار بشوند و حکومت را از بین ببرند تا او برگردد و آن را دوباره بسازد. او تحمل هوای دودآلود تهران را ندارد، او تحمل ندارد کسی سر نوه اش حجاب بگذارد، او دوست ندارد کسی را با ریش ببیند، او ایران را می خواهد به همان سی سال قبل برگرداند و منتظر است ساعتها به عقب بروند تا او به گذشته برگردد. او حاضر نیست یک قدم هم از خواسته های خودش کوتاه بیاید
man tikkehayi az harfaye ebrahimo nikahango ke az del bar miano, doos daram. heif ke kheili harfa dare az ghalebe entekhabat biroon miad! heyf ke kenare ham nashestim o dar haali ke hame enghad khoob moshkelate hamo dark mikonim chayi nakhordim o ghap mizadimo akharesham miraftim soraghe nashrie o keyf!
nashrieyi ba name "PERSPOLIS!!!!"
salaam
Wednesday, February 18, 2009
Tuesday, February 17, 2009
foghe bargh
ta payane in term-
1 mianterm
2 paianterm
2 lab work
2 assignment
2 project
2 presentation
1 paper
va dar akahr:
dar terme ba'd-
1 Thesis
masha'llah!
اعتقادم این است که رای دادن بدون تحمیل خواسته به گرفتن تضمین، خودکشی بلند مدت است. یک خودکشی که فقط یک لحظه کوتاه ارگاسم میشوی و یک عمر باید ناراحت ویروس لعنتی باشی که در وجودت لانه میکند
pas beedaan!
pas bedan har bar ke khodat entehab mikoni varede in bazi mishavi zendegi chizi bishtar az sex o siasat ast!
zendegi lezzate entekhabe lahze ast!
zendegi ehteram be talash ast va mo'addab boodan!
zendegi khandidan ast be kasani ke faramooshand zendand!
zendegi atash ast va be ham peyvastegie khodagahe hame hoofrehaa!
che mohem ast ke electronha be ta'ali beresand?!
zendegi gah miarzad ke be anha ke tora viroos scan bokonand, cheshmbande asbe trojan bezani!
va bedavi,
enghadar ta ke be payan beresi!
o bekhandi ghah ghah!
ke che nadanand
be nadanie khish!
Sunday, February 15, 2009
Ra'yis Jomhoor Sarrafe! Mabaghi Allaafan!
Saturday, February 14, 2009
Sunday, February 8, 2009
be monsebate tavallode rahele janam be to taghdim!
shambe 4 sob!
che shebahte bi hasri..
khoda ra ey raghib emshb zamani dide bar ham neh!
ke man ba la'le khamoshash nahani sad sokhan daram..
zanam laafe..
laafe soleymani..
che esme a'azamam bashad..
che baak az ahreman daram..
khoda ra ey raghib emshb zamani, zamani dide bar ham neh!
ke man ba la'le khamoshash nahani sad sokhan daram..
khodaya! Ba'zi az ina chi fek mikonan?!
pishe khodam migam un adam mitoone eftekhaare hemaghat ro be tanhayi va be andazeye vos'ate oghyanoos be doosh bekeshe, chon too in hava too in vaghte saal, too canada nesfe shabi tanha pa shodi rafte oghyanoos! khodaya ina chi fek mikonan?
Saturday, February 7, 2009
سایهی نگاههای بیسواد بچهها ...
مفهوم رو برسونه کافیه؟
ما آقا؟ خودش فهمید.
اگه یکی این رو خراب کنه و اونیکی رو خوب بشه تأثیر مثبت داره؟
خوبه خودتو جا نذاشتی.
نگذارید این گنجینهها از خاطر برود
ااا جلو نظام
یه کیف بذارین وسطتون
تربیت خانوادگیتونو می رسونه
فردا قراره بازرس بیاد (همیشه منتظر بودیم بازرس یکی مثل این کارآگاهای فیلما باشه ولی هیچ وقت نبود)
شما دیگه یه سال بزرگ شدین باید رفتارتونتم بزرگ بشه (سالی دوبار هر بار یه سال بزرگ می شدیم، یکی اول مهر یکی بعد عید)
تخته اونوریه.
منم پشت همین میز و نیم کتا بوده م.
be naghl az webloge Pulp! be nazaram kheili ghashang umad!
Friday, February 6, 2009
Wednesday, February 4, 2009
Monday, February 2, 2009
tahavvo'
taaze unam nesbi goftama!!
Khodsansoori
ba'zi vaghtaa vaghti dari tond miri, be yek nafar ehtiaj nadari ke aghab biad o aroomet kone!
be yek nafar ehtiaj dari ke tond tar az to bere, be yek nafar ehtiaj dari ke extremest tar az to bashe.
albatte in dar aalame siasat masalan gahi sangar gereftano faribe afkare omumi mitune ghalamdad she! amma man manzooram hatta dar in arse in nist! manzooram ineke masalan tooye entekhabate amrica emsaal maccaine poshte tondroye taze be doran resideyi mesle paylen kheili bishtar az oon chizi ke hame migoftan va khodesh e'tebar dasht morede tavajjoh gharar gereft. doroste ke avvalan ke kheili az in tavajjoha fohsh bood o maskhare kardan sara paylen amma khob, hatta kheili az havadaraye obama ham az moghavemat va shakhsiate paylen dar bazi borheha kam avordan!! ye edde ham momkene began ke khob natije ra'y avordane ba ghate'iate obama bood! doroste manam nemikham tojihi bekonam. amma chizi ke vase shakhse khodam jalebe! ineke maa adama in poshte tondravi gha'el shodano tahyij shodano doost darim hatta nemikhaim ke be avaghebe badesh fekr konim! mikham begam engaar doost darim ke gahi bebinim ke yeki az democrata ba parvandehaye moshakhas va por az conservative boodan o ra'y dadan dar sena ro bedune hich defaulti va ba tavajjoh be taghirate aanie raftarish negah konim.
obama shayad beshe goft poshte kasi ke az khodesh tondro tar bashe penhan nashod chon khodesh rahbare fazayi ke sakhte bood bood, amma shayad poshte nafse tondravi va jor'ate taghir e shakhsi va ani penhan shod! va shoalie var taghiro az khodesh shuru kard! man har do taye in fe'lha ro be kar bordam ke mottaham be tarafdari yaa mikhalefat nasham! vagheyat chizie beine in do be nazare man! amma ino ghabool daram ke, oon hooshmande raftar kard!
be har haal mozoo'e sohbate man aslan in nabood!!!
mikham begam gahi adam bayad doortar az khodesho bebine ta poshte saresho! shayad kheili be in ham rabti nadashte bashe! amma gahi vaghe'an control shodan yejooraii khodsansurie!
ino la'aghal man ke tamame lisansamo be kontrol fek mikardam!!! khoob mitunam hes konam!
ah!
fek konam rajebe in mozu kheili beshe harf zad. dar tayid ya raddesh! va sohbat be jahayi mire ke arab ney andakht! masalan mitoonam hads bezanam ke age bekham bishtar mesal bezanam ehtemalan varede maghooleye roshanfekri e ghadim va modern misham va hatta ye gorizayi ham be populist boodan mizanam! khodetoon begirid chi mikham begam, bishtar halesh nis!