Art of the Day

Empty now

Wednesday, June 3, 2009

نشنوید ای فرشته ها! چون از من متنفر می شوید

هیچ وقت غرور و فردیت خودم را برای یک رابطه نمی شکنم. فردیتی که البته خواستار بودن با همه است! و در عمق خود چنان جامعیتی دارد. می دانم بسیار کثیفم! می دانم که این طورم! می دانم! اما نمی توانم. این یک تصمیم نیست. ای کاش بود

Sunday, May 31, 2009

حسینیه شیعیان ژاپن


این شهروند عراقی مقیم ژاپن در ادامه افزود: علت انتخاب یک روحانی ژاپنی به عنوان مسئول این حسینیه، جذب تعداد بیشتر ژاپنی‌ها به مذهب اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است
گفتنی است حجةالإسلام و المسلمین شیخ "ابراهیم سودة هاچاکی" چندین سال در شهر مقدس قم به تحصیل علوم دینی در حوزه های علمیه مشغول بود

bereshte

اول به سراغ یهودی‌ها رفتند
من یهودی نبودم، اعتراضی نکردم
پس از آن به لهستانی‌ها حمله بردند
من لهستانی نبودم و اعتراضی نکردم
آن‌گاه به لیبرال‌ها فشار آوردند
من لیبرال نبودم، اعتراض نکردم
سپس نوبت به کمونیست‌ها رسید
کمونیست نبودم، بنابراین اعتراضی نکردم
سرانجام به سراغ من آمدند
هر چه فریاد زدم کسی نمانده بود که اعتراضی کند

Friday, May 29, 2009

ترکهٔ بیداد و شکم

بر سر ما

او ادامه داد که مهندس به جوان پاسخ داد: خدایی هم هست

می افزاید: می گفتند شرکت در انتخابات به معنی توجیه و تثبیت وضع موجود است. فراموش می کردند که شرکت نکردن در آن در شرایطی که بدلیلی معقول و ممکن در افق نیست، به معنای تثبیت بدترین روایت «وضع موجود» است

وی همچنین در خصوص نامه به بوش و اوباما گفت:پیامبر اسلام هم به یزدگرد سوم نامه نوشت و او نامه را پاره کرد

...
در این هنگام جمله ... تمام نشده بود که دانشجویان به او یادآوری کردند که نامه پیامبر به خسروپرویز بوده نه یزدگرد سوم

Link

visit:
http://imanfarzin.blogfa.com/post-127.aspx
http://www.petesouza.com/gallery.html?gallery=The%20Road%20to%20Kabul

Sunday, May 24, 2009

سفره

او به سکولاریزاسیون معتقد است ولی روی زمین غذا می خورد
امروز اولین کانادایی را دیدم که خودکشی را ستودنی دانست
خود این مهم است به نظرم
اما آن هم نه بر طیق این استدلال که عملی جسارتمندانه و یا از سنخ صداقت به خویشتن خویش است
بلکه با این استدلال که عملی متفاوت است. و این که عملی است که پایه اجتماعی و تبلیغاتی خوبی دارد
بعبارتی همه در پی فرصتی هستند که از علت یک خودکشی پرده بردارند. این خود فرصتی است برای بازاریابی شاید

Saturday, May 23, 2009

اول آخر

اول دلم را صفا داد،

آیینه‌ام را جلا داد،

آخربه باد فنا داد

عشق تو خاکستر من

Thursday, May 21, 2009

تیمور لنگ و بهزاد


چرا چادر من لیز می خورد؟

وي افزود: اما درباره اين پرسش كه گفتيد چرا چادر من از سرم ليز مي خورد؟ بايد بگويم كه با وجود اين كه سوال شما اصلا دانشگاهي نبود، اما من جواب مي دهم. چادر انتخابي من سنتي نيست، بلكه همان چادري است كه روز 17 شهريور از سر زنان به خاك و خون خفته انتخاب شد و پرچم آزادي و ايمان من است. اما لباس اسلام شكل خاصي ندارد، بلكه محتوا دارد
انتهاي پيام

Sunday, May 17, 2009

عکسهای زیبا و عبرت آموز





































اشک سیاسی


نقل از قلم: در انتخابات 22 خرداد با رای قاطع مردم به میرحسین اشک کسانی که امروز گاز اشک آور زدند در خواهد آمد


Friday, May 15, 2009

62nd Festival De Cannes











واسه رفتن خیلی‌ دیره

امشبو اینجا بمون

shab






Wednesday, May 13, 2009

بیا باهم به عمق سه هزار متری زمین برویم. به اکتشاف ِ طلا. برویم آنجا کتاب بخوانیم. بیا ژول‌ورن بازی کنیم. من چشم می‌گذارم. تو طلاهایت را دور گردن آویخته بر سینه قایم کن. من اگر حدس زدم کجا قایم کرده‌ای من تو را ببوسم و اگر نتوانستم تشخیص دهم تو مرا ببوس و هر که آن دیگری را ببوسد باید این یکی هم آن یکی را ببوسد در عمق سه هزار متر زیر زمین. بیا بوس‌بازی بکنیم. تو چشم بگذار من تو را ببوسم تو اگر تشخیص دادی چه کسی تو را بوسیده مرا ببوس و من اگر تشخیص دادم چه کسی را بوسیدم تو را ببوسم در عمق سه هزار متر زیر زمین. بیا به عمق سی‌هزار متری سینه ها برویم. به اکتشاف ِ فنا. برویم آنجا شنگول منگول بازی کنیم. تام و جری نگاه کنیم. و حبه های انگور را به رسم شبهای نیم‌مست نیم‌هشیار زیر دندان له بکنیم. بیا به عمق هم برویم. به رسم عمو ژول. به حرمت موجودات ناشناخته. بیا به خواب هم برویم. به عمق شانه‌ی مست
این ها را هم راحله جان، و ای موجودات و فرشته های ناشناس که وبلاگم را می خوانید، من نگفته ام یکی از لینکهای وبلاگم هست که می خواهم آن را فاش سازم. خوابهای یک دیوانه مرا به یاد نوشته های پیشینم می اندازند گاهی که احتیاطی نداشتم به آنچه می گفتم و به همه می گفتم. یا نام واقعی دوستدار دوست نه هیچ نام مستعار دیگری چون تایاز. واقعیت این است که می ترسم به وبلاگش بروم و گاه که می روم از قطره های بارانش، نام وبلاگش، آهنگ یادگار دوستی که در فضای مجازی(حقیقی تر از حقیقتی) می پراکند، و نوشته های آتشین و من وارش که نظمی دیوانه وار و جنون آلود دارند و هر دیوانه ای را رزونانسی می کند که کمتر عاقلی بتواند آن را جم بکند. از همه اینها وحشتم می گیرد. آیا من پیر شده ام و محتاط و سازگار به قواعد لمس کننده زندگی؟
این تئوری را دوس ندارم چون رنگی از حقیقت ندارد
اما تئوری جانشینی نیز ندارم!! گهگاه البت هایکو وار به فوران انرژی دست یازیده ام تا احساس به دیوار بپاشم. اما این هم معما را پاسخی ندهد. پاسخ هایمان را به گور خواهیم برد ولی در غیامت مستغنی به پرسش بوسه می دهیم. جهنم مدام! کدام جهنم دره ای است دیگر؟ مگرنه؟
پ.ن.: به هر حال اگر این دیوانه هم از آن دیوانه ها نباشد که با یک عده عاقل پپسی خو و کانادا نشین خودش را نفروشد، من او را به میرحسین برای وزارت اطلاعات پیشنهاد می دهم، زیرا زود یا زود همه مان را لو می دهد

سفر رهبر معظم به کردستان































فقط یک دیوانه فکر می کند اینها فنوشاپی هستند

...
...پيرزن پشت داربست‌ها ايستاده بود، گوشه چادرش را به نسيم صبح‌ سنندجی سپرده بود كه وقتی از هواپيما پياده شديم، رقص بخار نفس‌هامان را در هوا می‌ديديم...پرسيدم چه حرفی با رهبر داری با لهجه شيرين و پخته‌اش گفت: من؟ هيچ...بچه‌هام نذرش...چی دارم بگم؟ سفرش به خير و سلامت...منت بر سرمان گذاشته

Tuesday, May 12, 2009

آوار

من از روزی نمیترسم که میرحسین و کروبی در انتخابات شکست بخورند. من از روزی می ترسم که یکی از این دو پیروز شوند اما نتوانند همین خواسته های حداقلی ما را هم برآورده کنند و دوباره سقف امید را بر سرمان خراب کنند. هرچند که باز ما از زیر این آوار سر بلند خواهیم کرد و سقفی نو خواهیم ساخت
naghl az seyyed

Wednesday, April 29, 2009

Anagnorisis & Perpetia on my chin

تورنتو را مه گرفته

سگان قریه خاموشید؟

به سندان می زند

ابر اگر از قبله آید سخت و طوفان می شود
شاه اگر عادل نباشد ملک و ویران می شود
یک نصیحت با تو می گویم به کس ظاهر نکن
خانه نزدیک دریا زود ویران می شود

Monday, April 27, 2009

در چت اعتقادی با چند دوست گذشت

گفتم شاید تو فکر کنی که وقتی می گویم نمی توانم خودم را با هیچ دینی قانع سازم، من مسلمان و دیندار نیستم و لائیکم
اما واقعیت این است که من بیشتر از دین، از بی دینی ایمانم را از دست داده ام!(خسته ام) بالجد
گفت نمی فهمم چه می گویی
گفتم می دانی سئوالی که ذهنت را مشغول می کند و نمی توانی پاسخ دهی چیست؟
می گوید نه
گفتم اینکه من روزی بفهمم کودکی اتفاقی بوده ام پس آنجاست که کل زندگی ام به چالش کشیده شده است که آیا من تصادفی زندگی می کنم یا بهتر بگویم وجود دارم؟ آن وقت، درست در آن لحظه که فکرش را می کنی(و فکرش را نمی کردی!)، می چشی که من به خدا اعتقاد ندارم چه طعمی دارد. بد نیست گاهی فکر کنی که بچشی که بفهمی که واقعاً این چه طعمی است! آنوقت این قهوه که الآن می نوشم خوشگوارتر است

Friday, April 24, 2009

نوزده قسمت موجود دفاع مقدس در یوتیوب را دیدم! پسندیدم

این دومین مستند فوق العاده ای بود که می دیدم امشب با نام "دفاع مقدس" که به جزئیات جنگ می پرداخت. و مرا تا پاسی از نیمه شب بیدار نگه داشت. در غربت که چسبید و گاهی اشکهایی ریختم. برعکس مستند بی بی سی به کارگردانی و القای شعاری(یا شعارزدگی) آن اعتمادی نداشتم و اون رو حتی کمی غیر حرفه ای دیدم، اما واقعاتی از فرهنگ (حماسی و مذهبی)مردم، امام خمینی، نفوذ و تأثیر آقای خامنه ای و هاشمی و فرماندهانی که گاهی نامشان را بر اتوبانی یا پلی و شهرکی شنیده ای و حوادث واقعی جنگی که حتی مرا به این فکر برد که نکند با این حجم اتفاقات گستردگی و سیاسی بودن و شرکت همه قدرتهای جهان بزرگترین و مهمترین جنگ پس از جنگ جهانی دوم باشد. همه اینها و چیزهایی دیگر حسی مثل همحسی (سمپاتی) و گاهی اپاتی(نفرت) از سوء استفاده از وفاداری فرهنگی(-اجتماعی) مردم به من شبی دیگر داد که یاد دارم چشمم نخفت!
سخن کوتاه فقط در جایی اش در یک سخنرانی امام خمینی نمی دانم چرا و به کی گفت: " 50 سال عبادت کردی قبول باشد!(با لحنی عجیب) یکی از این {دفاتر} وصیت نامه های شهدا را بخوان و عبرت بگیر!"
یادم آمد یک بار کتاب خاطراتی از همسر شهیدی اتفاقی خواندم، نمی دانم مال چه کسی بود! آدم مهمی بود یا نه! اما هنوز از زیر بار حسی که از آن گرفتم بیرون نیامده ام! و فکر نکنم به این زودی ها بیایم! آندره ژید هم در من این حس پر از ابهام و فقر تعقلی تحریک نکرده است!
فقط می گویم گفتنی نیست
نان شب هم برای عاشق مست

فرازهایی از موسوی در مشهد و نیشابور


شهروندان معمولی از اسپری گاز فلفل استفاده نمی کنند
*
در ملاقاتی با ایشان ،نشانه خداوند بر زمین، آقای مرتضوی گفتند: يكي از
نعمت‌هاي پروردگار اين است كه انسان درهرمقامي كه هست موفق شود، كار خوب انجام دهد ولي منم منم نكند

یعنی طلا باید گرفت این حرف قدیمیا رو که :اون جای آدم خالی بند

Thursday, April 23, 2009

rock e eshgh

عشق و من، شمشیر زورو با گوروهبان گارسیا

Tuesday, April 21, 2009

شعر از ف م سخن

سلام عليکم (*) جناب اوباما

سلام عليکم (*) جناب خامنه ای

خداحافظ حقوق بشر

و ديگر هيچ.


* با لحنِ ميم.شصت‌چی، همراه با دو حرکت افقی و دو حرکت عمودی دست.

کادوی من به شما در شب تولدم

این آهنگ رو پوریا عطایی مدیونم کرد و هم قبلی! من و پوریا در یک روز متولد شده ایم! این را گفتم تا به نشانه تشکر یادی هم از او کرده باشیم. در ضمن در همه جا حتا غربت هم دوستان خوب پیدا می شوند

Sunday, April 19, 2009

Friday, April 17, 2009

شب امتحان 2

من دولتم تو کی ای؟
جبه
اوه اوه پس افتادی

Thursday, April 16, 2009

شب امتحان وی ال اس آی

شبهایسگیامتحاناتاستومنبدوناینکهبخواهمدرگیرم.مثلهرعشقکتابدیگرییاعشقنمرههاییکهاینجاهمازدستشانرهاییندارم.معلومنیستکهاینآخرینروزهایمهندسیمناستدردانشگاهیاحتیتحصیلی.بهضرثقاطعحسماینستکهدرسبخوانمامادرزمینهعلاقهام.وام.بی.ای.درحالحاضرشاخصترینش.دوستدارمرزومهایسنگینبدهمکهیکیازدانشگاههایآمریکاییجذبمکندیادردوسهدانشگاهخوبیکهشنیدهامدرکاناداهستتحقیقکنم.ببینیمخداچهمیخواهد

Sunday, April 12, 2009

موضوع انشا: نامه‌ای به دوست خود بنویس

چه خبرا؟ اگر از احوالات من خواسته باشی بسیار احمق هستی. زیرا با کارهایی که من در زنگ تفریح بر سرت می‌آوردم خیلی باید نادان باشی که باز هم احوال من را بپرسی. الآن هم اگر معلم نگفته بود هرگز این نامه را برایت نمی‌نوشتم. تازه من این نامه را برای تو پست نخواهم کرد و این نامه فقط جنبه‌ی تشریفاتی دارد. دیگه چه خبرا؟ آیا در کشور‌های خارجی هم بچه‌ها مریض روحی هستند و در زنگ تفریح یکدیگر را مسخره می‌کنند؟ من شنیده‌ام که بچه‌های آنجا در زنگ تفریح فقط به استراحت و خوردن تغذیه و دیگر کارهای خسته‌کننده و احمقانه دست می‌زنند و هیچ مسخره‌کردنی در کار نیست. حتی من شنیده‌ام بابای مدرسه در آنجا از احترام خاصی برخوردار است. آیا در مدرسه‌ی شما هم بچه ها هنگام ایستادن در صف برای خرید تغذیه، حتی اگر صف خلوت باشد هم یکدیگر را هل می‌دهند؟ دیروز در صفی که جلوی دکه‌ی زشت بابای مدرسه تشکیل شده بود در حالی که ساندویج کالباس داشت تمام می‌شد، تشنج شدیدی به وجود آمد و احمد قطع نخاع شد....
ادامه در نشریهٔ الکترونیکی پرونده:
http://parvande.net/index.php?display-magazine&id=12

Sherlock Holmes - new age: جوک محرم

Sherlock Holmes - new age: جوک محرم

پرویز

یک بار خواب دیدن تو به هزار سال عمر میارزد!

سر یک جفت جوراب



من حاضرم سر یک جفت جوراب شرط ببندم که اگر از همین آقا بپرسید بازمهندسی یعنی چی؟
پاسخ میدهد: بازمهندسی یعنی... چیز...یعنی ...بازمهندسی یک چیزی است توی مایه «خیلی باحال
بودن» و «دمش گرم» و اینجور چیزهاست دیگه
naghl az molla hasani

Friday, April 10, 2009

آسانسر اضطراری

ساختمان‌های بسیار بلند در کانادا راا cando می‌‌نامند. که در تورنتو(نوع یورک کانادا) تئدد زیادی از آنها موجودند.


نکتهٔ جالب اینکه به اسم تست سیستم زنگ خطر، هر چند روز یک بار وقتو بی‌ وقت، ظهر و شب گاه دیر وقت،

آن را رشن میکنند و آنقدر این کار را میکنند که همه نسبت به آن بی‌ أعتماد شده و دیگر کسی‌ بیرون نمی‌‌آید!

دفعهٔ اولی‌ که این اتفاق برای ما افتاد سات ۳ صبح بود، که خواب واو بیدار همه چی‌ را بر داشتیم و ۲۰ طبقه را از پل‌ها پایین آمدیم. وقتی‌ از ماجرا آگاه شدیم، صحنه جالبی‌ بود. و جالب تر وقتی‌ بود که از علت خرابی آسانسرها پرسیدیم، گفتند که آسانسرها هنگام زنگ خطر قفل میشوند جز یکی‌ که آسانسر بار است یا آسانسر اضطراری!

منتها آن را باید از قبل رزرو کرد!!!!!!

Thursday, April 9, 2009

خانوم ما مرد نیستیم


مثل اون دختری که پردشو دوخته
و اون که پول نداشت تو آتیش سوخته
مثل مادرم با اون زندگی‌ زوری
زنی‌ که خلاصه شده تو قابلمه و قوری

کسی‌ تا حال نتونسته ببینه بدنشو
کسی‌ از سر نتونسته بگیره روسریشو
میگفت بعد مرگ میبرنش جهنم
میگفت آدمو از سر موها آویزون می‌کنن

گفتم مگه نگفتن بهشت زیر پای شماست؟
مامان بهشت سر کاریه بیا دنیارو بچسب
میگفت اذون داره میگه، مو تنم سیخ شده
گفتم می‌ترسی‌؟ ترس به روحت میخ شده

هفتاد سال زن بوده یعنی‌ کلفت
یعنی‌ چیزی تو زندگیش ندید جز خفت
زنی‌ که گناه بود بودنش ولی‌ بی‌ جرم
زنیکه استحاله کرده بودنش تو فرم

کسی‌ که خیانت نکرد به شوهرش چی‌ شد؟
پنجاه سال فحش شنید و کتک خورد
باید توسری بخوره بمیره نفس نکشه
عکس هیچ پرنده‌ای رو بی‌ قفس نکشه

زنیکه همیشه سایه اونو میپاید
عروسکی که مرد به هر شکل باهاش میخوابید

!بوی سیلیو شللاق میدی خانوم
تا کی‌ می‌خوای به مردا باج بدی خانوم؟
مثل وطن شدی همدم ولگردا
تقدیر تو دست تو ه واسه فردا

تو بوی زمین سوختمونو میدی خانوم
تو‌ام از عرش به فرش رسیدی که خانوم؟
ما که از مردی مردیم لاقل تو زن باش
یکم از اون عطر غیرتت رو ما هم بپاش

ما که از مردی مردیم و چیزی ندیدیم
از تو کتاب اسم رستمو فقط شنیدیم
که اگه اونم بود امروز حتما کرکی بود
با سیستم امروز از جنس بد شاکی‌ بود
رستم اگه بود واسش جرم میساختن
تو گردنش آفتابه لگن مینداختن

شاید میرفت جنگو برمیگشت احترام داشت
سرتیپ سپاه میشد تو دوبی‌ سهام داشت

رستم میتونست حتا به قولی گنجی شه
یکم کانتو پوپر بخونه فرنگی‌ شه
میشد اسلامو سکولریستی تعبیر کنه
میشد قرآن و تو هرمنوتیک تفسیر کنه

میشد فیلم بسازه تو کن تقدیر شه
می‌شه جوک بگه معترض تعبیر شه

شاید میرفت اروپا الان دو تا پاس داشت
اونجا تاکسی میروند اینجا الگانس داشت

تو هر عید میرفت تو کنسرتا میرقصید
دیگه حرف سیاسی نمیزد میترسید

رستم اگر بود میگفت جدّم عرب بود
خزر مال روسا خلیج خلیج عرب بود

رستم اگه امروز بود رستمو از یاد میبرد
شاهنامه ۲۰ ۳۰ سال تو طاقچه خون خاک میخورد

خانوم ما مرد نیستیم تو رومون خط بکش
پرچمو بگیر خودت بشو رییس جنبش

ما که از مردی مردیم لاقل تو زن باش
یکم از اون عطر غیرتت رو ما هم بپاش
تو بوی زمین سوختمونو میدی خانوم
تو‌ام از عرش به فرش رسیدی که خانوم؟
ما که از مردی مردیم لاقل تو زن باش
یکم از اون عطر غیرتت رو ما هم بپاش

nemidani?


نمیدانی که ایران است اینجا؟
حراج عقل و ایمان است اینجا؟

Wednesday, April 8, 2009

بالاخره

دیشب بالاخره اون اتفاقی که نباید می افتاد داشت میافتاد!
ساعت 3 بعد از نیمه شب در حالیکه خسته از دانشگاه می رفتم خونه، و انقد گیج بودم که حال خوشی نداشتم، وسط خیابون شروع کردم به مهدی یکی از دوستام واسه شوخی ناسزا گفتن که سگ .... به قبرت! و باز برای شوخی شروع کردم به دویدن. اینجاشو قشنگ مثل صحنه آهسته دیدم. دیدم که مهدی گفت تایاز؟! منم همینجوری که عقبو نیگا می کردم، بهو جلومو نیگا کردم و دیدم که یه ماشین با سرعت 200 تا داره از روبرو میاد. اما دیگه دیر شده بود، چون سرعتمو نمی تونستم کنترل کنم. حس عجیبی داشتم اون چند کم ثانیه. در نهایت با مهارت راننده که کنار کشید، یاد یه بار دیگه افتادم که دقیقاً همین اتفاق افتاده بود و از جلو چشمم رد شد. اما نمی دونم کی بود و کجا بود! راننده دیگه وای نستاد که هر فحش خار مادری بهم بده. شاید خیال کرده مستیم! اما وقتی رفتم اون ور هنوز لبخند شوخیم رو لبم بود ولی هنوز شوکه بودم و نگرفته بودم دقیقاً چی شد! مهدی می گفت: تایاز؟! تایاز؟! اونم نمی دونست چی بگه!
فقط گفتم: مهدی خدا رحم کرد! و یاد پست فیس بوکم افتادم که نمی دونم چرا ظهری از خدا طلب مغفرت خواسته بودم!
خدایا می فهمم از دست این بندت چی می کشی! چی بگم؟ بعضی وفتا انقد ضعیفم که طاقت خودکشی ام ندارم!
خدایافقط میتونم بگم باز هم شرمنده!

Monday, April 6, 2009

John Stewart & the Daily Show

دوست نداشتم در مورد برنامه‌های کمدی عید بنویسم. اما ظاهرا باید این کارو بکنم، چون در حال حاضر دارم روی یک طنز سیاسی در برنامه‌های اینجا متمرکز می‌‌شوم که نامش "The Daily show" هست. عالیه! اگرچه باید بیشتر ببینم تا بتونم تحلیل درست و منتقدانه‌ای داشته باشم. اما مجری شو به نام "John Stewart" که اگه در ویکی پدیا سرچ کنین توضیحات مفصلو جالبی‌ می‌بینید راجبش، شخصیت بی‌ رحمی که به هیچ کسی‌ منجمله اوباما، پاپ، ملکه انگلستان... هیچ کی‌ حتا خودش هم رحم نمی‌کنه و در برنامه هاش به شکل عجیبی‌ بین جدیت تمام و هجویگری در نوسانه!

من خودم گاهی در بین دوستان، به اینکه مرز جدی و شوخی رو نمی‌شه فهمید، متهم یا منتفع می‌‌شم! و اینو میدونم که احساسم از نحوه اجرای آقای جان اینکه ایشون حداقل موقع اجراش به شدت غیر عادی، خاص، معترض و شاید بهترین واژه و تکمیل کنندهٔ بقیه (و نه مستقلا کافی‌) دیوانه و به قول بچه‌ها گفتنی" ناراحت" هست.

به عنوانه مثال این قسمت که از شو ایشون آپلود کردم مربوط به چند روز پیش(۱ آوریل ۲۰۰۹) که کیفیت خوبی‌ هم نداره! متاسفانه نحوه دانلود از سایت "The comdeian Network" ، که برنامه هاشونو اونجا گذاشتن برای دیدن آنلاین، پیدا نکردم. در این برنامه از کسی‌ که بودجهٔ ده سالهٔ آمریکا رو تهیه کرده و جزو تیم اوباما هست در اولین سوال با ذکر مقدمهٔ جالبی‌ راجع آمارو ارقام داده شده می‌‌پرسه که


" ? All the f*** is made up, isn`t it"


و از این دست بسیار داره!
خودتون نگاه کنین.

Sunday, April 5, 2009

نمی‌دونم چرا ولی‌ ساله نو امید تاثیر پذیری و تاثیر گذاری مناسب دارم

به طور اتفاقی دو فیلم طعم گیلاس و راننده تاکسی‌ رو پشت سر هم دیدم.

این ترکیب بیشتر از هر کدوم معجون اعجاب آوری بود! خصوصا اینکه میدونستم دستی‌ در کار نبود که

این دو رو به من قالب کنه جز تقدیر!

راستی‌ جالبه که در کتابخونهٔ دانشگاهمون فلیمای ایرانی‌ خوبی پیدا می‌شه؛ از این بابت خوشحالم.

Friday, April 3, 2009

***********

نشان اهل خدا عاشقي است، با خود دار
كه در ******* شهر اين نشان نمي بينم

Monday, March 30, 2009

23000 rooz

از این ۲۳۰۰۰ روزی که عمر کردیم چقدرش تو دیفال بوده؟!

خدایا یه ۲۳۰۰۰ دیگه میدی که چی‌ بشه؟!

بگیرش راحت شیم!

Sunday, March 29, 2009

آلبوم جدید نامجو با نام پلخمون به نقل از آی طنز

با پلخمون ِ نگات، چُغُک ِ دلمه زَی! --- اي به قربون نگاهت عوضي ...مه زدي

یعنی با تیر و کمان نگاهت گنجشک دلم را شکار کردی! --- اي به فداي نگاهت عوضي جای دیگری از من را زدي

اسلحه خالی‌

از اسلحه خالی‌ دو نفر می‌‌ترسن،

اونی‌ که تهدید می‌شه و اونی‌ که تهدید می‌کنه

Thursday, March 26, 2009

بخش اصطلاحات

جدید‌ترین اصطلاح:

برو دانسش رو بگیر

به یاد اصطلاحات قدیمی‌ تر:

درستشم همینه!

جدی باش!

sag agha

ما سگ آقائیم و فرامین ایشان را استشمام می کنیم

Wednesday, March 25, 2009

خوشا به حالش

عزیزم! خوشا به حال دشمنم اگر،

سحر با باد می‌‌گفتی‌ حدیث آرزومندی

خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی

Friday, March 20, 2009

the Year of Recession



عید غریب

روزگارا جشن ما را نو به نو جاوید ساز

سینه را پر مهر تر از سینه جمشید ساز

رنج را آسان بنه بر مردم برگشت بخت

چشم نیکو مردمان را دیدهٔ خورشید ساز

عزم رقص

نگارم دوش در مجلس به عزم رقص چون برخاست

گره بگشود از ابرو و بر دلهای یاران زد


Thursday, March 12, 2009

معاد

ای همسفر سلامی‌

محتاج یک سلامم

از می پریده مستی

غم موند توی جامم

هم لحظه‌های دردیم

این دردو چاره باید

مردن مرام ما نیست

عمر دوباره باید

shabe dovvom

یادم میاد ..

یادم میاد ..

امشب از اون شبهاست. امشب ذهنم پره، از غم از درد از شادی گلوم پره از بغض

کاش بودی که کنارت آروم می‌‌شدم. می‌‌دونم که نگام می‌‌کنی‌. می‌‌دونم که چشات الان که داری می‌‌خونی پر از محبته مثل همیشه. میدونم که می‌‌بینیم. منو. من هنوز نمردم. اگرچه طرد شدم ..

خدا خودش شاهد ه،

ای کاش ترحم نکنی‌ بهم‌ای کاش دوستم داشته باشی‌ اوو ته دلت منو بخوای به خاطر خودم.

چون اون روزی که بهت اثبات کنم که همیشه کنارت می‌‌مونم و می‌‌موندم. اون روز برامون یه نیمکت کار گذاشتن اوو روش می‌‌شینیم اوو به شهر شولوغ زیر این تپه‌یی که روش نشستیم نگاه میکنیمو اون وقت ترحم از پشت اون دودو دما بیرون میاد اوو از پشت پکی که به سیگار می‌‌زنی‌ بیرون میادو به من پرتاب می‌‌شه.‌ای خدا! ترحم بده اما رک گویی بعدش بدتر! اون روزو برای من هیچ وقت نیار که بفهمم واقعیتیو که واقعیت نداره! اون روزو که بفهمم هیچ وقت منو دوست نداشته.

ای خدا ..

ما رو عاقبت بخیر کن!

دوستدار دوستی‌ بودن بی‌ معنیه اگه عاشق شی. من مدتیست که نمیتونم دوستدار دوستی‌ باشم. و از این موضوع ناراحتم. چرا که این عهدی بود به ارادهٔ چه گواریی خودم. "هر کسی‌ توی وجودش چه گواریی داره مال بعضیا این چه گوارا بیدار نشده!" مال من بیدار شده موند و ته وجودم زندست و از اون عماق نفرینم می‌‌کنه به راهی‌ که شروع کردم اوو به نتیجه نرسوندم! "می‌ کشمت! تو منو فوروختی! به هوس! به فساد! منو که ندای شادی‌ام منو که بیدرام تا همهٔ دیکتاتوری‌های زشتیو بی‌ عاطفه گریو از بین نبرم هستم. می‌خوای با من چی‌ کار کنی‌؟ من ساکت میشم به گمانت؟ نا بدبخت! نا بزدل! "..


از همون شبی‌ که چشماتو دیدم. اون شب یادم میاد که دو تا چیز از خدا خواستم. یکی‌ این نیمکت که طرف من رنگی‌ باشه. تا بتونم نزدیکتر بهت بشینم. یکی‌ هم اینکه کی‌ بتونم با انگشتم در حالی‌ که دستم بازه از دو طرف گونه‌هات به پایین بکشم وقتی‌ خندانن؟

یادته خدا آرزوی اوولمو براورده کرد! اون سنگا! نیمکت نبود. اما ..

خدا چقدر خداوارانه رفتار میکنی‌؟ آخه از کجا میدونستی؟

چه سوالات مضحکی؟

اما اگه تصادفی باشه، چی‌؟ آیا این عشق همچنان حقیقیه؟ فرقی‌ نداره. چون اگه خدا نبود مجازات نمشدم هر بار که می‌خواستم راهی‌ ساده برای به دست آوردنت طی‌ کنم. اصلا گیرم که اینم تصادفیه، اگر همچی‌ تصادفیه! عاقلانهتر! منفعت طلبانه تر! حسابگرانهتر و همهٔ این صفت‌هایی‌ که مارو ازشون می‌‌ترسونن اینکه از ترس نقاش تصادف به سمت نقاط دورتر این صندلی‌ تکیه بزنم؟ یا اینکه به این بهانه به تو نزدیکتر بشینم؟!!!!!نقاشی که نیست که منو با نگاهش توبیخم کنه.

خود دانی! نگران اون نگاه صندلی مجاوری تو که البته! اون‌هایی‌ که در قایقی(اینجا همون صندلی‌) مجزا نشستن و خیال می‌‌کنن نزدیکن، در حالی‌ که ذهنشون به مینیژوپترین نقاط سفر می‌‌کنه اوو سفر دو نفرهٔ مارو به اقیانوس تصمیم اوو تنهایی‌ اوو بریدن از همه دنیا و بی‌ آذوقهٔ راه، رو ضد آزادیو با شعار حقوق بشر مانع طبیعیترین حق هر انسان که خودکشیه می‌‌دونن..

قلبم درد می‌کنه.. ر..عزیزکم! تو فاطمهٔ معنی‌. تو رو علی‌وار دوست می‌‌دارم. تو رو اوو اما چاه من کجاست؟ در این شهر مدرن زدهٔ دور ! کجا؟ سرمو داخل کدوم سوراخ بکنم که ازش اسب اهنینی جیغ تمددنو رو صورتم بالا نیاره؟ ناموس درد مشترک منو نفر دومی‌ که نمی‌شناسمش تو این شهر تا کی‌ باید بهش تجاوز بشه؟ تا کجا و من تا کی‌ باید در چاه گلو فریاد کنم و صدامو به تو بریزمو اشکمو به پشت بگریم؟ من دو رو شدم انقد که کنار تو نگرییدم‌ای انسانی‌ که نیستی‌؟‌ای بزدل مثل من و نا آن صندلی مجاوری! ور آر یو؟ به چه زبونی مهم نیست! به من بگو هستی‌؟ حد اقل بگو که نیستی‌.

ای کاش خدا نمرده بود! خسته شدم از بس در چاه‌های مجازی باریدم!

ای کاش کسی‌ اینجا پشت این سیمها حرف منو می‌‌شنید! دیگه نا امیدم!



Tuesday, March 10, 2009

Viva Rira


تقدیم به راحله‌ام که مرا با ریرا آشنا کرد

و چقدر این ندای آی آدمها خوب می پیچد!

ما به شولای سفید تو ارادت داریم،

ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم

Axiom of Choice شب زنده دارها

namjoo dar toronto!

دیرو نامجو اومده بود تورنتو!

توی جلسه پرسش و پاسخ پرسیدم

آقای نامجو شما تا چه حد تو شعرتون حاضرین اخلاقو زیر پا بذارین؟ توی شعر اجتمایی‌، عرفانی چقدر اجازه داریم از قیدو بندای اضافی بپرهیزیم؟

گفت که من آدم بی‌ اخلاقی‌ نیستم اما وقتی‌ پای هنر میاد وسط دیگه چیزی نمیشناسم!

یه جای حرفشهم گفت من آدم شیطونی هستم! هرکی‌ دیگه بود به جسد موسیقی سنتی‌ میرفت آروم میگفت آقا پا شو! آقا پا شو! من رفتم محکم تکون تکونش دادم! قبول دارم!!

اما بیرون جلسه باحال بود وقتی‌ به نامجو گفتم که حاجی هر آهنگی می‌خوای ارکستری بکنی‌ دست به این "عشق همیشه در مراجعه است" نزن!

گفت آره تو از کجا میدونستی؟!

گفتم که نمیخوای با محسن چاوشی بخونی‌؟ خیلی‌ کار جالبی‌ می‌شه.

گفت آره صداش خیلی‌ پختست! اگه بخوام با یکی‌ بخوام بخونم اون! تو از کجا میدونی‌؟!

Monday, March 9, 2009

naghl az Rooz!

مسؤول حقوق و امور زنان در دولت گفت که براي تصويب کنوانسيون سازمان ملل در ‏مورد رفع کليه اشکال تبعيض عليه زن، بايد اول از روي جسد او رد شد.‏

Sunday, March 8, 2009

RU Ryerson? مسابقه

نزدیک به 40 فیلم در مسابقه 5000 دلاری رایرسون برای شناسوندن دانشگاهمون به جهانیان توسط دانشجوها ساخته شده، احساس من که نتونستوم فیلم خودمو به جشنواره برسونم و تا مرحله فیلمبرداری صحنه های بدون بازیگر پیش رفتم اما بازیگر مناسبو پیدا نکردم. بیشتر این فیلمها از لحاظ تکنیکی خوب بودن ولی هیچ کدوم داستان جذابی نداشتن و اکثراً آدمو در همون سث دیقه خسته می کردن! اما یکی دو تا فیلم خوب بودن من از یکی از اون ها که علی رغم تکنیکی بودن دقیق دیدمش خوشم اومد و لینکشو اینجا میارم

سنگسار

" برای گسترش آزادیهای فردی و حقوق بشر در ایران حاضرم جان خود را نیز ادا کنم!"
جوان روستایی زاده این آخرین را گفت و به جرم برملا شدن رابطه اش با یکی از دخترهای ده سنگسار شد.
به گزارش همین خبرگزاری این سومین سنگسار در طی شش سال اخیر در این روستا بوده است.

Saturday, March 7, 2009

be naghl az kalaghestoon!

مگه رهبر ما رهبر مسلمين جهان نيست ؟ خب پس چرا چندروز تشريف نميبرند پيش مسلمين كشورهاي ديگر كه آنها را هم شاد كنند ؟

Tuesday, March 3, 2009

dar site mowje sevvom khandam comment gozashte bood!


سيد خسته نباشید. ایشاالله دفعه بعد شیرودی رو پر میکنیم

Sunday, March 1, 2009

موصوع انشاء: نامه‌ای به خدا

به نقل از پرونده شمارهٔ 4 و ستون ادیب فروتن (موضوع انشا):

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لا فتی را

قبل از اینکه انشای خود را آغاز کنم گفته باشم که من از انسان‌هایی که به خدا می‌گویند اوستا کریم بدم می‌آید. به نظر من خدا به احتمال هفتاد درصد وجود ندارد. زیرا اگر وجود داشت جزای من را که هر روز به زیر بستنی دوست صمیمیم فرشید می‌زنم و بستنی او را غیر قابل استفاده می‌کنم می‌داد. در ضمن ما همسایه‌ای داریم که فلج می‌باشد و همه به او می‌خندند و دیروز یک زنبور زیر گردن او را نیش زد. بنابراین خدا احتمالاً وجود ندارد، زیرا که چرا آن زنبور باید دقیقاً کسی راکه از همه بدبخت‌تر است نیش بزند؟ همچنین خدا بین آدم‌ها فرق می‌گذارد. زیرا مادر و پدر دوستم فرشید، هر روز بعد از مدرسه او را به راحتی به منزل راه می‌دهند ولی من هر روز برای ورود به منزل باید دردسرهای زیادی بکشم. حتی دیروز پدرم مستقیماً به من گفت که از من بدش می‌آید و من موی دماغ او و خانواده شده‌ام. همچنین پدر من رباخوار می‌باشد ولی همیشه در کارهایش موفق است و هنوز خدا برای مجازات او نتوانسته است کاری انجام دهد. از دیگر نقاط ضعف خداوند می‌توان به نعمت‌های بیهوده‌ای که آفریده است اشاره کرد. یکی از آن نعمت‌های بیهوده تخمه می‌باشد. زیرا هر بار که من شروع به خوردن تخمه می‌کنم، پس از مدتی یک تخمه‌ی تلخ به زیر دهانم می‌آید و مزه‌ی تخمه‌های قبلی را از بین می‌برد. همچنین شنیده‌ام که می‌گویند خداوند بهشت و جهنمی درست کرده که در بهشت هوا خنک است و در جهنم هوا بسیار داغ می‌باشد. که این هم دوباره‌کاری می‌باشد و از همان اول می‌توانست یک مکان با آب‌وهوای معتدل بسازد که همه راحت در آن زندگی کنند. در ضمن من از حوری‌های بهشتی که خدا آن‌ها را به انسان‌های نیکوکار وعده داده، بدم می‌آید و اگر قرار باشد بین بهشت و جهنم یکی را انتخاب کنم، جهنم را انتخاب می‌کنم تا با این حوری‌ها روبرو نشوم. در پایان ما از این انشا نتیجه می‌گیریم که خدا به احتمال هفتاد درصد وجود ندارد.

مراحل تبدیل یک درخت به وسیله‌ای چوبی را (از زبان شیء چوبی) بنویسید

به نقل از پرونده شمارهٔ دهم و ستون ادیب فروتن (موضوع انشا):

من یک درخت بودم که روزی چند مرد زشت‌روی به جنگل آمدند تا مرا با خود کنده و ببرند. ولی با توجه به بدنه‌ی قطوری که داشتم و تلاشی که خودم انجام دادم و همچنین دعای خیر بچه‌ها، آن‌ها نتوانستند مرا کنده و با خود ببرند. این بود انشای من درباره‌ی مراحل تبدیل یک درخت به وسیله‌ای چوبی را (از زبان شیء چوبی) بنویسید

http://parvande.net/index.php?display-post&id=101

Saturday, February 28, 2009

film vs. film

پروژهٔ فیلم به علت نیافتن بازیگر مناسب به مسابقه نمی‌‌رسه! اما قصد دارم حتما بسازمش! حتا نما‌هایی‌ شو گرفتم! مشاورای فیلمنامه رو هم معرفی‌ می‌‌کنم اینجا: حسین توکلی و مبشر نکویی.

اما قص دارم یه کار جالبیو هم که طولانی‌ مدته و با دیدن فیلم "confession of a shopaholic" که یه فیلم هالیوودی بیش نیست و با مهدی تکفلی اینجا دیدم و بعدش به سرم زدو شروع کنم. البته ناگفت نمونه بحثایی تو فیلم بود که فیلمو از دید من قابل توجه می‌‌کرد و حتا جذاب! منظورم بحث بی‌ ادبی‌ نیست اشتباه نکنین!!! راجع علاقه به خرید در جامعهٔ آمریکای شمالی! شاید مرتبط بشه با حرف آقای تویسر.

به هر حال این چیزی نیس که راجبش حرف بزنم وقتی‌ فکرم یخورده پخته تر شد می‌‌بینین!

Wednesday, February 25, 2009

صورتی‌

صورتی‌ همانا منو توئیم که در پیچو خام این زندگی‌ ماشینی به هیجانات آنی اطرفیانش برای دلخوشی آنان دل میبندد تا سر از خاک بیرون نیامده سنگسارش نکنند!
جدی باش!!

Saturday, February 21, 2009

سلام این یک تست است

سلام این یک تست است!

آهنگی از سایت we۷ که سایت جدیدی در زمینهٔ پخش و دنولد و شرح موزیک است اینجا خواهد بود!




Friday, February 20, 2009

sonnat va moderniat

be jor'at mitooonam begam ke eynitarin jayi ke taghabole miane sonnat va moderniat ro didam,
tooye da'vahaye bachegane va jazzabe beyne
alireza mahdavinejad bood o reza agharahimi!!!

deghat konin man nemigam ke alireza sonnatie ya reza moderne! man namade khode sonnat va moderniat manzoorame!
fek konin behesh!

Thursday, February 19, 2009

amoo!

دوستان ساده ای دارم من، بعضی شان فکر می کنند اگر رای ندهند، حکومت مشروعیت اش را از دست می دهد، آنها سالهاست رای نمی دهند و باز هم حکومت بدون هیچ مشروعیتی توی سر ما و آنها می زند و آنها دل شان به این خوش است که شناسنامه شان پیردخترباکره ای است که می توانند سالها بعد به شاهزاده ای یا رفیقی یا ژنرالی یا قهرمانی بفروشندش...
عمویی دارم پیر، او فکر می کند وقتی حواسش نبوده انقلابش را دزدیده اند، او سالهاست به کالیفرنیا رفته است، او نمی خواهد به خاتمی رای بدهد، او منتظر است احمدی نژاد آنقدر کشور را نابود کند تا مردم بیدار بشوند و حکومت را از بین ببرند تا او برگردد و آن را دوباره بسازد. او تحمل هوای دودآلود تهران را ندارد، او تحمل ندارد کسی سر نوه اش حجاب بگذارد، او دوست ندارد کسی را با ریش ببیند، او ایران را می خواهد به همان سی سال قبل برگرداند و منتظر است ساعتها به عقب بروند تا او به گذشته برگردد. او حاضر نیست یک قدم هم از خواسته های خودش کوتاه بیاید
be naghl az ebrahim nabavi 30 bahman 87

man tikkehayi az harfaye ebrahimo nikahango ke az del bar miano, doos daram. heif ke kheili harfa dare az ghalebe entekhabat biroon miad! heyf ke kenare ham nashestim o dar haali ke hame enghad khoob moshkelate hamo dark mikonim chayi nakhordim o ghap mizadimo akharesham miraftim soraghe nashrie o keyf!
nashrieyi ba name "PERSPOLIS!!!!"

salaam

Wednesday, February 18, 2009

Tuesday, February 17, 2009

foghe bargh

az foghe bargham in moonde:
ta payane in term-
1 mianterm
2 paianterm
2 lab work
2 assignment
2 project
2 presentation
1 paper

va dar akahr:
dar terme ba'd-
1 Thesis
masha'llah!

اعتقادم این است که رای دادن بدون تحمیل خواسته به گرفتن تضمین، خودکشی بلند مدت است. یک خودکشی که فقط یک لحظه کوتاه ارگاسم می‌شوی و یک عمر باید ناراحت ویروس لعنتی باشی که در وجودت لانه می‌کند

in jomelat ro az webloge nikahang naghl kardam. jalebe ke ye mogheyi man ham siasat ra be roospigari taghrib mizadam! ke shebahati ba in tamsile inja darad. har do dastgahe imenie badan ya fekrat ra be fana midahand ke dar moghabele virooshaye macrobi (ejtemayi ) ya microbi bi defa' shavi dar halike jazzab minamayand! va dar hashie ba piri digar be tore tabi'ei be kenar gozarde mishavi faghat momkenast dar behtarin halat naami az tabahhore javani be ham zade bashi amma bazihaye piri digar baa anan ke javanan ra mishooranad motefavet shode ast!!!

pas beedaan!
pas bedan har bar ke khodat entehab mikoni varede in bazi mishavi zendegi chizi bishtar az sex o siasat ast!
zendegi lezzate entekhabe lahze ast!
zendegi ehteram be talash ast va mo'addab boodan!
zendegi khandidan ast be kasani ke faramooshand zendand!
zendegi atash ast va be ham peyvastegie khodagahe hame hoofrehaa!
che mohem ast ke electronha be ta'ali beresand?!

zendegi gah miarzad ke be anha ke tora viroos scan bokonand, cheshmbande asbe trojan bezani!
va bedavi,
enghadar ta ke be payan beresi!
o bekhandi ghah ghah!
ke che nadanand
be nadanie khish!




Sunday, February 15, 2009

Ra'yis Jomhoor Sarrafe! Mabaghi Allaafan!

mosahebeye talkhi ba namayandeye asbaghe majles dar bareye kandida shodanesh baraye riasate jomhoori.


Saturday, February 14, 2009

be naghl az hadi khorsandi

بابای تو میخواست ز من کلیه و دادم
حالا به تلافی تو علاج جگرم کن

Sunday, February 8, 2009

be monsebate tavallode rahele janam be to taghdim!

salam midoonam dige enghaddam lezzati nadare vaghti gofti!

shambe 4 sob!



che shebahte bi hasri..



khoda ra ey raghib emshb zamani dide bar ham neh!
ke man ba la'le khamoshash nahani sad sokhan daram..

zanam laafe..
laafe soleymani..
che esme a'azamam bashad..
che baak az ahreman daram..


khoda ra ey raghib emshb zamani, zamani dide bar ham neh!
ke man ba la'le khamoshash nahani sad sokhan daram..






khodaya! Ba'zi az ina chi fek mikonan?!

alan ghesmate havashenasie akhbar!!! goft ke dishab dar asare sarmaye ziade hava ye nafar dar oghyanus mord.
pishe khodam migam un adam mitoone eftekhaare hemaghat ro be tanhayi va be andazeye vos'ate oghyanoos be doosh bekeshe, chon too in hava too in vaghte saal, too canada nesfe shabi tanha pa shodi rafte oghyanoos! khodaya ina chi fek mikonan?

Fazaye Daneshkade Engineering ghabl az Entekhabat!!





Lahezati az kelase VLSI dar khake ghorbat


Saturday, February 7, 2009

سایه‌ی نگاه‌های بی‌سواد بچه‌ها ...

آقا اونایی که تموم کرده‌ن چی کار کنن؟ برن بهشت زهرا.
مفهوم رو برسونه کافیه؟
ما آقا؟ خودش فهمید.
اگه یکی این رو خراب کنه و اون‌یکی رو خوب بشه تأثیر مثبت داره؟
خوبه خودتو جا نذاشتی.
نگذارید این گنجینه‌ها از خاطر برود
ااا جلو نظام
یه کیف بذارین وسطتون
تربیت خانوادگیتونو می رسونه
فردا قراره بازرس بیاد (همیشه منتظر بودیم بازرس یکی مثل این کارآگاهای فیلما باشه ولی هیچ وقت نبود)
شما دیگه یه سال بزرگ شدین باید رفتارتونتم بزرگ بشه (سالی دوبار هر بار یه سال بزرگ می شدیم، یکی اول مهر یکی بعد عید)
تخته اونوریه.
منم پشت همین میز و نیم کتا بوده م.

be naghl az webloge Pulp! be nazaram kheili ghashang umad!







Monday, February 2, 2009

tahavvo'

halam az poste ghabli be ham mikhore! man behtare rajebe eshgh benevisam khodayi!
taaze unam nesbi goftama!!

Khodsansoori

mikham ye harfe kolli bezanam, amma in hokme kolli nist!

ba'zi vaghtaa vaghti dari tond miri, be yek nafar ehtiaj nadari ke aghab biad o aroomet kone!
be yek nafar ehtiaj dari ke tond tar az to bere, be yek nafar ehtiaj dari ke extremest tar az to bashe.
in harf ro chandin jaa hes kardam. tooye tajrobiate shakhsim, tooye siasat, tooye moaffaghiat shenasie ensanhaye mokhtalef, hatta tooye varzesh, fek mikonam in baa rohieye amighe ensani sazegare! nemigam ke hamishe injoorie va zeddesho rad nemikonam ke vase ba'ziha intori behtare ke yeki hamishe controleshoon kone ya be onvane olgoo dashte bashan! amma mikham begam ke vase tondro ha hasmishe ham in dorost nist! va nemidunam ke kojaha v vase kia sadeghe ya chera!
faght midunam gahi kar mikone!
















albatte in dar aalame siasat masalan gahi sangar gereftano faribe afkare omumi mitune ghalamdad she! amma man manzooram hatta dar in arse in nist! manzooram ineke masalan tooye entekhabate amrica emsaal maccaine poshte tondroye taze be doran resideyi mesle paylen kheili bishtar az oon chizi ke hame migoftan va khodesh e'tebar dasht morede tavajjoh gharar gereft. doroste ke avvalan ke kheili az in tavajjoha fohsh bood o maskhare kardan sara paylen amma khob, hatta kheili az havadaraye obama ham az moghavemat va shakhsiate paylen dar bazi borheha kam avordan!! ye edde ham momkene began ke khob natije ra'y avordane ba ghate'iate obama bood! doroste manam nemikham tojihi bekonam. amma chizi ke vase shakhse khodam jalebe! ineke maa adama in poshte tondravi gha'el shodano tahyij shodano doost darim hatta nemikhaim ke be avaghebe badesh fekr konim! mikham begam engaar doost darim ke gahi bebinim ke yeki az democrata ba parvandehaye moshakhas va por az conservative boodan o ra'y dadan dar sena ro bedune hich defaulti va ba tavajjoh be taghirate aanie raftarish negah konim.
obama shayad beshe goft poshte kasi ke az khodesh tondro tar bashe penhan nashod chon khodesh rahbare fazayi ke sakhte bood bood, amma shayad poshte nafse tondravi va jor'ate taghir e shakhsi va ani penhan shod! va shoalie var taghiro az khodesh shuru kard! man har do taye in fe'lha ro be kar bordam ke mottaham be tarafdari yaa mikhalefat nasham! vagheyat chizie beine in do be nazare man! amma ino ghabool daram ke, oon hooshmande raftar kard!
be har haal mozoo'e sohbate man aslan in nabood!!!

mikham begam gahi adam bayad doortar az khodesho bebine ta poshte saresho! shayad kheili be in ham rabti nadashte bashe! amma gahi vaghe'an control shodan yejooraii khodsansurie!
ino la'aghal man ke tamame lisansamo be kontrol fek mikardam!!! khoob mitunam hes konam!
ah!

fek konam rajebe in mozu kheili beshe harf zad. dar tayid ya raddesh! va sohbat be jahayi mire ke arab ney andakht! masalan mitoonam hads bezanam ke age bekham bishtar mesal bezanam ehtemalan varede maghooleye roshanfekri e ghadim va modern misham va hatta ye gorizayi ham be populist boodan mizanam! khodetoon begirid chi mikham begam, bishtar halesh nis!