و مرد بی شکوه؛
نیمه شب به خانه می رسد
و زن؛ که عشق مرده ایست
میان گور زندگی تباه می شود
و کودکان میان گور و گاهواره راه میروند
و من میان گور و گاهواره راه میروم
و نقطه ها سیاه میشوند
بهشت را که گفته ای همین نبود؟
دهان من چرا پر از عسل نمیشود؟
تقدیم به آنکه آرام بود؛ آرام رفت؛
نیمه شب به خانه می رسد
و زن؛ که عشق مرده ایست
میان گور زندگی تباه می شود
و کودکان میان گور و گاهواره راه میروند
و من میان گور و گاهواره راه میروم
و نقطه ها سیاه میشوند
بهشت را که گفته ای همین نبود؟
دهان من چرا پر از عسل نمیشود؟
تقدیم به آنکه آرام بود؛ آرام رفت؛
No comments:
Post a Comment