
تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق!،
که نامی خوش تر از،
اینت ندانم،
وگر هر لحظه رنگی تازه گیری،
به غیر از زهر شیرینت نخوانم،
که نامی خوشتر از
...
به آسانی مرا از من ربودی،
درون کوره غم،
مرآزمودی،
دلت آخر به سرگردانی ام سوخت،
نگاهم را به زیبایی گشودی،
تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق!،
که نامی خوشتر از
....
که نامی خوش تر از،
اینت ندانم،
وگر هر لحظه رنگی تازه گیری،
به غیر از زهر شیرینت نخوانم،
که نامی خوشتر از
...
به آسانی مرا از من ربودی،
درون کوره غم،
مرآزمودی،
دلت آخر به سرگردانی ام سوخت،
نگاهم را به زیبایی گشودی،
تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق!،
که نامی خوشتر از
....
No comments:
Post a Comment